«سامانۀ نمایشگاه مجازی کتاب» در سال 1399 از سوی «خانه کتاب و ادبیات ایران» راهاندازی شد. در این سال...
حجت الاسلام میرعماد نجات از هلاکت و نابودی را از برکات مهم دعا برای فرج برشمرد و گفت: اگر دعاگوی فرج...
حضرت زهرا (س) که مصداق آیه تطهیر است، میخواست با گرفتن اقرار از خلیفه، مسئله مهم خلافت پیامبر (ص) ک...
عنصر عاطفه و احساس در کنار عقلانیت در وجود مبارک حضرت زهرا (س) بهقدری قوی بوده که ایشان دوری از پیا...
حضرت زهرا علیها السلام هم به لحاظ نسب و خانواده و هم به جهت رفتار و منش شخصی و اوصاف فردی در اوج قله...
زن به مجردى كه ازدواج كند، تغيير اسم مىدهد، يعنى نام و نام خانوادگىاش را از دست مىدهد و رسماً در اسناد، كارنامههاى تحصيلى، شناسنامه، گذرنامه و در همه جا نام خانوادگى شوهر، جانشين نام خانوادگىاش مىشود. اين بدان معناست كه زن، خود هيچ است، وجود ذاتى ندارد، تا وقتى كه در خانه پدر است، با نام او زندگى مىكند و زمانى كه به خانه همسرش مىآيد، باز هم از داشتن نام و ارزش و اعتبار محروم است.
در دفاتر رسمى مربوط به زنان متأهل اروپايى از دو نام سؤال مىشود: اول مىپرسند نام فعلىاش كه پس از ازدواج گرفته است و نام خانوادگى همسرش چيست؟
سؤال دوم اينكه وقتى كه دخترى جوان و مجرد بود، نام خانوادگىاش چه بوده است؟
در حقيقت، زن متعلق به صاحبخانه است. در خانه پدر كه بود، نام خانوادگى پدر،و به خانه شوهر كه آمد، نام خانوادگى شوهر را به خود گرفت.(1)
در فرانسه، زن پس از جدا شدن از شوهرش، كوچكترين حقى نسبت به فرزندش ندارد.(2)
اينگونه قوانين ظالمانه، هماكنون در فرانسه كه مهد تمدن اروپايى است، اجرا مىشود. تمدنى كه به غلط، نام آن تمدن گذارده شده و در حقيقت توحش، ددمنشى و ديوسيرتى است. كدام وجدان بيدار مىپسندد كه عواطف مادرى يك مادر را بشكنند و او را از سادهترين و طبيعىترين حقوق كه همان رابطه يك مادر با فرزند است، بازدارند؟ حقى كه حيوانات هم از آن برخوردارند.
تورات فعلى، زن را تلختر از مرگ معرفى مىنمايد و معتقد است كه زن نمىتواند به كمال برسد. (3)
اين همان يهودى است كه به غلط خود را نسل برتر و از نژاد پاكتر مى داند و معتقد است كه يهود در ميان ملل متمدن، پاكترين نژاد است.
به قول «ناهوم گلدمن» كه از بنيانگذاران نظام كنونى اسراييل است: «مردم يهود يك پديده تاريخى و استثنايى هستند.»(4)
با اين وصف، او براى زن نقص ذاتى قايل است و معتقد است كه هيچگاه زن عامل نيكبختى نبوده است، بلكه همانند مرگ براى آدمى، شرنگ تلخ و ناگوار است.
مجله «اسلاميك ريويو» چاپ لندن مىنويسد: «وضع اسلام در مورد زن از اين لحاظ جالب است كه اسلام در هزار و چهارصد سال پيش براى زنان حقوقى تثبيت كرد كه زنان انگلستان فقط در نيمهى اول قرن بيستم، به وسيله طرحى كه در پارلمان به تصويب رسيد، از آن برخوردار شدند.» (5)
«صدرالدين بلاغى» در كتاب «برهان قرآن» مىنويسد: «طبيعت اروپايى به خاطر خودخواهى و غرور، هيچگاه به مرد اجازه نمىداد كه از روى ميل و رغبت و به پيروى از فضيلت و مروت، از زن در وضعى آبرومند نگهدارى و سرپرستى كند. انقلاب صنعتى، زنان و كودكان را به كار در كارخانهها واداشت و در نتيجه، روابط خانوادگى از هم گسيخت و زن ناچار شد براى تأمين معاش خود، در كارخانهها وارد عرصه مبارزه و رقابت شود و آبرو و نيازهاى روحى و مادى خويش را بر سر اين كار بگذارد، زيرا مرد از او نگهدارى نمىكرد و كارخانهها نيز ضعف و بيچارگى و احتياج او را مورد سوءاستفاده قرار دادند و با آنكه ساعات كارش بيشتر از مرد بود، دستمزدى بسيار كمتر از دستمزد مرد برايش تعيين كردند.» (6)
در هندوستان، زن «هندو» تا زمانى كه در خانه پدرش زندگى مى كند، تابع پدر است و اگر به خانه شوهر برود، تابع او خواهد بود، اگر پسر نداشت، تابع خويشاوندان پدرى و در صورت نبودن آنها تابع پادشاه يا حاكم عصر خودش است. (7)
بنابراين، يك زن «هندو» هيچگاه استقلال و آزادى ندارد و هميشه محكوم به تبعيت از ديگران است.
مشركين عرب، شير و بچهاى را كه در شكم بعضى از چهارپايان بود، به مردان اختصاص مىدادند و بر زنان حرام مىدانستند و زنان نمىتوانستند از آن استفاده كنند. (8)
1 ـ فاطمه، فاطمه است، ص 60.
2 ـ همان، ص 61
3 ـ اسلام و اجتماع، ص 67
4 ـ بلاى صهيونيسم، ص 63
5 ـ مجله مكتب اسلام، سال هشتم، ش 9، ص 62.
6 ـ برهان قرآن، ص 115
7 ـ اسلام چنان كه بود، ص 123.
8 - جاهليت قرن بيستم، ص 73.
زن در كشورهايى نظير ايران، مصر، چين و هند كه داراى نظام پيشرفته و حكومت سلطنتى بودند و نيز در جوامعى مانند كلده و روم كه داراى تمدن بوده، در سايه قانون مىزيستند، داراى آزادى كامل نبود. هرچند از مالكيت محروم نبود، ولى زير نظر رئيس خانواده كه پدر يا برادر و يا شوهر بود، زندگى مىكرد و بزرگ خانواده بر وى حكومت مطلق مىكرد و مىتوانست زن تيرهبخت را به عقد هر فردى كه مىخواهد درآورد و يا به اجاره و عاريه واگذار كند. (1)
در بعضى از كشورها ازدواج حد و مرزى نداشت و مردان مىتوانستند با محارم خويش ازدواج كنند، چنان كه بهمن (پادشاه ايرانى) دختر خود «هماى» را به زنى گرفت و وى را وليعهد خويش قرار داد.
«شيرويه»، پسر خسرو پرويز، نسبت به «شيرين»، زن پدرش، اظهار عشق مىكند و به خاطر عشق، پدرش را مىكشد و درخواست ازدواج از شيرين مىكند، ولى شيرين چارهاى جز خودكشى نمىبيند و بر مزار شوهرش خود را مىكشد. (2)
در تمام اين جوامع، فرزند تابع پدر بود و پايهى نسبت فقط از پدران درست مىشد، مگر در بعضى از نقاط چين و هند كه چندين مرد داراى يك زن مىشدند.در اينگونه موارد، فرزند تابع مادر بود و پايه نسبت را مادران تشكيل مىدادند. (3)
به طور كلى، زن در ادوار گذشته، موجودى ضعيف و محكوم شمرده مىشد و با گذشت زمان، خصوصيات انسانى خويش را گم كرده، نمىتوانست هيچگونه شخصيت اجتماعى براى خود تصور نمايد.
1 ـ اسلام و اجتماع، ص 66.
2 ـ شاهنامه فردوسى، ج 3، ص 1543 و ج 5، ص 2536- 2533.
3 ـ اسلام و اجتماع، ص 67.
زن در قرون وسطا نه تنها نقش اجتماعى نداشت، بلكه خوار و ذليل و بردهوار مىزيست و حتى او را عامل فساد و منفور خدا مىپنداشتند و اعتقادشان بر اين بود كه باعث بيرون راندن آدم از بهشت، زن بود.
در قرون وسطا از كشيشى پرسيدند: آيا مرد نامحرم مىتواند به خانهاى كه در آن زن هست، وارد شود؟
پاسخ گفت: هرگز؟ هرگز؟ و اگر در آن خانه مردى از محارم زن هم وجود داشته باشد و اين مرد نامحرم بر او وارد شود و زن را هم نبيند، باز گناه كرده است.(يعنى اگر مرد نامحرمى به طبقه دوم منزلى وارد شود كه در طبقه اولش زنى باشد، گناه نموده است. مثل اينكه وجود زن، عامل پخش گناه در فضا است). (1)
بسيارى از عيسويان، زن را برزخ ميان انسان و حيوان مىدانستند و در اينكه داراى روح باشد، ترديد داشتند.
در سال 586 ميلادى، مجلس بزرگى براى حل اين مسئله كه آيا زن داراى روح است يا نه در اروپا بر پا شد. پس از بحث فراوان، سرانجام قبول كردند كه زن داخل در نوع آدم است.(2)
«سن توماس داكن» مىگويد: «خداوند اگر ببيند مردى به زنى دل ببندد و عاشق او شود- حتى اگر آن زن، همسرش باشد- خشمگين مىشود، زيرا جز عشق خداوند نبايد در قلبش جاى بگيرد.
مسيح عليهالسلام بدون همسر زيست و كسانى كه مىخواهند مسيحايى بشوند، نبايد زن بگيرند. به همين سبب، برادران مسيحى و پدران روحانى و خواهران مسيحى در سراسر عمر ازدواج نمىكنند، زيرا ازدواج، خدا را به خشم مىآورد و فقط بايد با خداى ما، عيسى مسيح، پيوند داشت، زيرا دو عشق در يك قلب جاى نمىگيرد. فقط آنهايى مىتوانند حامل روحالقدس باشند كه مجرد زيست كنند.»
زن در انديشه قرون وسطايى، منفور، عاجز و محروم از مالكيت است. وقتى انسان با املاك و اموال شخصى خود به خانه شوهر رفت، حق مالكيت از او سلب مىشود. مالكيت، خود به خود به شوهر انتقال مىيابد، زيرا زن، صاحب شخصيتى نيست. حتى امروز آثارى از آن در زن اروپايى به چشم مىخورد.(3)
زن در اروپا و ساير ممالك جهان به قدرى بىارزش بود كه در هيچ اجتماعى او را به حساب نمىآوردند. علما و فلاسفه به مجادله مىپرداختند كه آيا زن اساساً روح دارد يا به كلى فاقد روح است؟ در صورتى كه روح داشته باشد، آيا روحش روح انسانى است يا حيوانى؟ و بر فرض داشتن روح انسانى، آيا وضع اجتماعى و انسانى او نسبت به مرد، وضع بردگى است يا كمى بالاتر از آن؟
زن گاهى وسيله شهوترانى و گاهى مانند چهارپايان در كار خوردن و آشاميدن و باردارى و زايمان و... بود. (4)
«ليكى» در كتاب «تاريخ اخلاق در اروپا» مىگويد: «در آن روزگار (قرون وسطا) مردها از سايه زنان مىگريختند و نزديكى و همنشينى با ايشان را گناه مىپنداشتند و عقيده داشتند كه برخورد با ايشان در كوچه و خيابان و سخن گفتن با ايشان- اگر چه مادران، همسران و يا خواهران باشند- اعمال و رياضتهاى روحى شخصى را تباه مىسازد.» (5)
استاد ابوالاعلى مودودى در كتاب «الحجاب» مىگويد: «از جمله نظريات اولى و اساسى در اين باره، اين بود كه زن، سرچشمه معاصى و اصل گناه و فجور است و براى مرد، درى از درهاى جهنم است، از آن جهت كه منشا تحريك و وادار كردن او به ارتكاب گناهان است و چشمههاى مصايب انسان از وجود او برجوشيده است و از اين جهت، پشيمانى و شرمندگى براى او كافى است كه زن است و او را همى سزد كه از حسن و جمال خود شرم كند، زيرا اين حسن و جمال، يكى از سلاحهاى شيطان است كه هيچ سلاحى به آن نمىرسد و سزاى اوست كه كفاره بپردازد و هيچگاه پرداختن كفاره را ترك نكند، زيرا هم اوست كه انواع بلايا و بدبختىها را براى زمين و ساكنان آن به ارمغان آورده است.»(6)
«ترتوليان»، يكى از پيشوايان مسيحى، در مقام بيان نظر مسيحيت درباره زن مىگويد: «بىگمان زن مدخل شيطان به درون نفس انسان است و مرد را به سوى شجره ممنوعه مىراند و شكننده قانون خدا و زشت كننده صورت خدا (مرد) است.»
«كراى سوستام»، يكى از بزرگان مسيحيت، درباره زن مىگويد: «او شرى است كه از آن گريزى نيست. او وسوسهاى جبلى و آفتى دلپذير و خطرى براى خانه و خانواده و معشوقهاى عاشقكش و مارى خوش خط و خال است.» (7)
1 ـ فاطمه، فاطمه است، ص 59.
2 ـ اسلام چنان كه بود، ص 121.
3 ـ فاطمه، فاطمه است، ص 59.
4 ـ برهان قرآن، ص 114.
5 ـ جاهليت در قرن بيستم، ص 237.
6 ـ جاهليت در قرن بيستم، ص 237.
7 ـ جاهليت در قرن بيستم، ص 238.
در عصر ساسانيان، بنابر قوانين متداول از قديم، زن شخصيت حقوقى نداشت و به عنوان «شخص» محسوب نمىگرديد، بلكه «شىء» تلقى مىشد و صاحب حق به شمار نمىرفت. (1)
دختران و زنان بيوه و مطلقه، به هيچ عنوان، قدرت انجام معامله نداشتند. پدر خانواده كه صاحب اختيار همه خانواده بود، در عوايد اموال خاص زوجه و غلامان خود تصرف مىكرد. (2)
در پندنامه منسوب به بزرگمهر آمده است كه: «هرگز نبايد راز دل خويش را به زنان گفت و با احمقان صحبت كرد.»(3)
1 ـ زن به ظن تاريخ، به نقل از «زن در حقوق ساسانى»، بارتلمه، ص 187
2 ـ زن به ظن تاريخ، به نقل از «ايران در زمان ساسانيان»، كريستن سن، ص 188.
3 ـ زن به ظن تاريخ، به نقل از «ايران در زمان ساسانيان»، كريستن سن، ص 192
به طور كلى در جامعههاى قبيلهاى ملل باستان كه روش اجتماعىشان قانونى و دينى نبود و فقط آداب و رسوم قومى بر آنها حكومت مىكرد، زن ارزشى نداشت و مانند يك حيوان اهلى با او رفتار مىشد.
حيوانات اهلى را براى اين تربيت و نگهدارى مىكردند تا از گوشت، پوست و پشم آنها استفاده نمايند. از اين رو نسبت به مسكن و خوراكشان توجه كافى مبذول مىداشتند و براى ادامه و بقاى حياتشان متحمل زحماتى مىشدند. اين تحمل زحمات از راه دلسوزى نبود، بلكه فقط براى تامين منافع خويش، تن به اين كار مىدادند و از آنها دفاع مىكردند تا كسى نسبت به آنها تعدى نكند و اگر كسى دست تجاوز به سوى آنها دراز مىكرد، با عكسالعمل و انتقام صاحبانشان روبرو مىشد. اينها همه به خاطر اين بود كه مالكيت خويش را بر آنها حفظ كنند، نه آنكه حقوقى برايشان قايل باشند.
چنين رفتارى را نيز نسبت به زن معمول مىداشتند. زن را در جامعه نگهدارى نموده، از وى دفاع مىكردند تا بتوانند از او استفاده ببرند و اگر كسى به زنى تجاوز مىكرد، به دفاع برمىخاستند، نه به خاطر اين كه وى عضوى از اعضاى جامعه به شمار مىرفت و داراى حقوق و احترام بود، بلكه براى اين كه زن زنده بماند تا بازيچه شهوت مردان شود و براى خانواده، غذا تهيه كند به شكار بپردازد و باركشى كند، خدمتكار خانه باشد و در مواقع قحطى و مهمانى از گوشتش تغذيه نمايند.
زن نه تنها در خانه همسر چنين وضعى داشت، بلكه در خانه پدر نيز دچار همين وضع بود، در گزينش شوهر از خود هيچ ارادهاى نداشت و اين پدر بود كه تصميم مىگرفت كه با چه كسى ازدواج كند. در واقع، نوعى معامله ميان پدر دختر و همسر آينده صورت مىگرفت. زن، چه در خانه پدر و چه در خانه شوهر، تابع صاحبخانه بود و صاحبخانه مىتوانست او را بفروشد و يا به كسى ببخشد و يا به عنوان خوشگذرانى، توليد بچه و خدمتگزارى به كسى عاريه يا قرض و يا اجاره بدهد و اگر مرتكب گناهى شود، حق داشته باشد او را مجازات كند- اگر چه كشتن باشد- بدون آنكه مسئوليتى داشته باشد. (1)
1 ـ اسلام و اجتماع، ص 64.
اسلام ملاك فضيلت و برترى انسان را (چه مرد و چه زن) تقوا و پرهيزگارى مىداند: «اى گروه مردم! ما شما را به صورت مرد و زن آفريديم و شما را قبيلهها و ملتها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد. به راستى، نزد خداى، گرامىترين شما كسى است كه پرهيزكارتر باشد.» (1)
خداوند متعال در اين آيه شريفه فقط تقوا و پرهيزگارى را ملاك برترى انسان قرار داده است و از مفهوم آيه چنين استفاده مىشود كه زن و مرد از هر لحاظ برابر و مساوىاند.
«هر مرد و زن با ايمان كه كردار شايسته و نيك داشته باشد، هر آينه، او را به زندگى پاكيزه، زنده مىداريم و به بهتر از آنچه كه در دنيا انجام مىدادند،پاداششان مىدهيم.» (2)
در اين آيه شريفه، زن مانند مرد به حساب آمده است و در انجام دادن وظايف دينى با مردان، برابر و شريك است و اگر با ايمان بميرد، در آخرت از نعمت بهشت و زندگى پاكيزه برخوردار مىشود.
در مورد حسن رفتار و سلوك مردان نسبت به همسران، خداوند مىفرمايد: «با همسران خود به طور شايسته رفتار كنيد.» (3)
دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فاطمه زهرا عليهاالسلام به همراه عدهاى از زنان در جنگ اُحد به كمك مجروحين رفت و شخصاً به مداواى آنان پرداخت. (4)
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم از زنان، همچون مردان بيعت مىگرفت و آنان را مانند مردان، در رديف اصحاب خويش جاى مىداد.(5)
1 ـ يا ايهاالناس! انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا. ان اكرمكم عند اللَّه اتقيكم. (حجرات/ 13).
2 ـ من عمل صالحاً من ذكر او اُنثى و هو مؤمن، فلنحيينه حيوةً طيبةً و لنجزينهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون. (نحل/ 97).
3 - و عاشروهن بالمعروف. (نساء/ 97).
4 - نقش زن در حكومت اسلامى.
5 - زن در چشم و دل محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم، ص 5.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم با همسران خويش با مهربانى و عطوفت و عدالت رفتار مىكرد، به ايشان به نظر مساوى مىنگريست و ترجيحى ميانشان قايل نبود. حتى در مسافرتها هر كدامشان را كه قرعه به نامشان اصابت مىكرد، با خود مىبرد، تندخويىها و بدزبانى همسران خويش را تحمل مىكرد و هيچگونه خشونتى نسبت به آنها به كار نمىبرد.
بعضى از همسرانش از رفتار او سوءاستفاده كرده، گستاخى را به حدى رسانده بودند كه اسرار داخلى آن حضرت را فاش مىساختند. (1)
فاشكنندگان اسرار داخلى، جز «حفصه» و «عايشه» نبودند. اين دو، عادت به اين كار ناپسند داشتند و خداوند متعال به دنبال افشاى اسرار، امر به توبهشان فرمود. (2)
به دنبال جنگ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم با «بنىنضير» و «بنىقريظه»، بعضى از همسرانش (عايشه و حفصه) تصور كردند، چون گنجينههاى يهود به دست پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم افتاده، بايد به فكر زندگى تجملى و اشرافى باشند.
به همين خاطر از آن حضرت تقاضاى زر و زيور كردند، ولى با مقاومت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم روبهرو شدند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم سخنان درشت آنان را نشنيده گرفت.
ابوبكر و عمر (پدران عايشه و حفصه) كه از اين ماجرا آگاه شدند، درصدد تنبيه دخترانشان برآمدند، ولى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آنان را منع فرمود و فقط به كمتوجهى به آن دو اكتفا كرد.
پس از يك ماه متاركه، وحى نازل شد كه زنان خود را به يكى از دو كار مخير كن.يا بايد با زندگى ساده و قناعتآميز تو بسازند و به پاداش اُخروى نايل شوند و يا اينكه هر كدامشان را كه در پى زندگانى پرتجمل هستند و اين نوع زندگانى را بر تو ترجيح مىدهند، با تجهيزات كافى و به نحو شايسته رها كنى.(3)
به طور كلى، رفتار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بر اساس احترام زن و مقام والاى او بوده است و اين رفتار تا آخرين روز زندگانى آن حضرت ادامه داشت.
1 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم، خاتم پيامبران، ج 1، ص 183
2 ـ خصايص فاطميه، ص 237.
3 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم، خاتم پيامبران، ج 1، ص 386 و 387.شش
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم- در روزگارى كه زن ارزش و اعتبارى نداشت- مقام زن را تا سطح يك انسان مستقل و داراى حقوق و شخصيت بالا برده، توصيه مىفرمود كه مقتضيات فطرت زن رعايت شود. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم زن را تشبيه به استخوان خميده دندهها مىكرد و مىفرمود: زن شبيه استخوان خميده دندههاست و در همان وضعى كه هست، سودمند است. اگر بخواهند آن را راست كنند، مىشكند و ضايع مىشود. (1)
اين بدان معناست كه خلقت زنان را نمىتوان تغيير داد و كارى كه از عهده مردان بر مىآيد و در صلاحيت آنان است، هيچگاه از عهده زنان بر نمىآيد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: به دور باد كسى كه خانواده خود را ضايع كند و آنها را به حال خود واگذارد. (2)
البته بايد گفت كه زن بايد نكاتى را رعايت كند. چنان كه رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مىفرمايد: بهترين زن، كسى است كه در هنگام نعمت، شكرگزار باشد و در بلا و گرفتارى صبر و بردبارى را از دست ندهد.(3)
و نيز مىفرمايد: بعد از ايمان به خدا نعمتى بالاتر از همسر موافق و سازگار نيست. (4)
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: بهترين زنان كسانى هستند كه در هنگام نعمت، شكرگزار باشند و در صورت ندارى، راضى و خشنود باشند. (5)
در حديثى از رسول گرامى صلى اللَّه عليه و آله و سلم روايت شده كه فرموده است:جبرئيل همواره درباره بانوان به من سفارش مىكرد تا جايى كه گمان مىكردم، براى شوهران «اُف» گفتن به زنان جايز نيست. در برخورد با آنان از خدا بترسيد، چه اينان با پيمانهاى الهى بر شما حلال شدهاند و به شكل امانتهاى خدا در خانههايتان به سر مىبرند. آنها به خاطر اينكه همسر، مادران فرزندان، شريك زندگانى و وسيله كاميابىتان هستند، به گردنتان حقى دارند. نسبت به آنان دلگرم و با محبت باشيد و دلهايشان را با محبت به دست آوريد تا با شما زندگى كنند. آنها را دشمن نداريد و شكنجه نكنيد و آنچه را كه به عنوان مهريه به آنها دادهايد، به زور نگيريد. (6)
پيامبر عزيز صلى اللَّه عليه و آله و سلم مىفرمايد: بهترين فرزندان شما دختران شما هستند. علامت خوشقدمى زن، اين است كه اولين فرزندش دختر باشد. هركس سه دختر يا سه خواهر را اداره كند، بهشت بر او واجب است.(7)
روزى، مردى كه نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم بود، اطلاع يافت كه خداوند دخترى به او داده است. آن مرد از اين خبر رنگش تغيير كرد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: چرا رنگت تغيير كرد؟
عرض كرد: هنگامى كه از خانه خارج مىشدم، همسرم در حال وضع حمل بود. اكنون خبر رسيد كه دخترى به دنيا آورده است.
حضرت فرمود: زمين جايش مىدهد و آسمان سايه برايش مىافكند و خدا روزيش مىدهد.او گل خوشبويى است كه از آن استفاده مىكنى. (8)
1 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم، خاتم پيامبران ج 1، ص 386 و 387.
2 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم، خاتم پيامبران، ج 1، ص 386 و 387.
3 ـ كشكول، ج 2، ص 50.
4 ـ آيين همسردارى، ص 48.
5 ـ كشكول، ج 2، ص 90.
6 ـ فاشفعوا عليهن و طيبوا قلوبهن. (آيين همسردارى، ص 9).
7 ـ آيين همسردارى، ص 405- 409.
8 ـ آيين همسردارى، ص 405- 409.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به زن احترام خاصى قايل بود و مرتباً درباره محبت و مهربانى و مداراى با آنها سفارش مىكرد، به زنان سلام مىكرد و مكرر مىفرمود:
من از دنياى شما سه چيز را دوست مىدارم و آن سه چيز عبارتاند از: عطر، زن و نماز كه روشنى چشم من است. (1)
ناگفته پيدا است كه اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به خاطر شهوت و غريزه جنسى نبود، بلكه آن حضرت با ايراد چنين سخنانى مىخواست زنان را كه در نظر اعراب، موجودى بىارزش و در حد يك حيوان بودند، بزرگ جلوه دهد. بدين جهت، زن را در رديف نماز كه امرى عبادى و مقدس است، قرار داد و با اين تعبير، زن را به بالاترين مقام ترقى داد.
«ميمونه»، همسر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مىگويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مىفرمود: بهترين مردان امت من كسى است كه نسبت به همسر خود بهترين رفتار را داشته باشد و بهترين زنان امت من كسى است كه نسبت به همسر خويش بهترين كردار را داشته باشد. هر زنى كه آبستن مىشود، هر شب و روزى كه بر وى مىگذرد، برابر با هزار شهيد، اجر و پاداش دارد. بهترين زنان امت من زنى است كه در آنچه معصيت نباشد، رضاى شوهر را به دست آورد و بهترين مردان امّت من، مردى است كه با خانوادهاش به لطف و مدارا زندگى كند. چنين مردى هر روزى كه بر او بگذرد، اجر صد شهيد دارد.
عمر گفت: يا رسولالله ! چگونه مىشود زنى كه رضايت شوهرش را به دست آورد، اجر هزار شهيد و مردى كه با خانوادهاش مدارا كند، اجر صد شهيد را داشته باشد؟
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بدان كه اجر زنان، نزد خداوند، بيش از اجر مردان است. به خدا سوگند كه ستم شوهر نسبت به زن، بعد از شرك به خدا، بزرگترين گناهان است. نسبت به رفتار با موجود ضعيف (زن و يتيم) از خدا بترسيد كه خداوند به خاطر ايشان، شما را مؤاخذه خواهد كرد. هر كه به اين دو نيكى كند، رحمت الهى نصيب او شود و هر كه بدى نمايد، مورد سخط و خشم الهى واقع شود.(2)
رسول اكرم صلى الله لَّه عليه و آله و سلم معيار جوانمردى و فرومايگى انسان را چنين بيان مىفرمايد: جوانمردان، كسانى هستند كه زنان را گرامى مىدارند و فرومايگان نسبت به آنان اهانت مىنمايند. (3)
و در حديث ديگر مىفرمايد: بهترين شما كسى است كه با خانوادهاش رفتار نيك داشته باشد. من نيز با خانوادهام چنينام.(4)
ابنعباس از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم روايت مىكند: هركس دخترى داشته باشد و نسبت به او اهانتى روا ندارد و فرزند پسرش را بر او ترجيح ندهد، خداوند او را داخل بهشت مىكند. (5 )
و نيز مىفرمايد: هركسى كه از بازار، متاع و تحفهاى به خانه آرد، اول به دختران بدهد و سپس به پسران. هر آن كس كه دختران را شاد كند، گويى كه از ترس خدا گريسته است، يعنى همان تقرب و پاداش را دارد.(6)
پی نوشت:
1ـ روش خوشبختى، ص 89.
2ـ روش خوشبختى، ص 78 تا 79.
3 ـ ما اكرم النساء الا كريم و ما اهانهن الا لئيم. (آيين همسردارى، ص 6).
4 ـ خيركم خيركم لاهله و انا خيركم لاهلى.(حقوق و حدود زن در اسلام، ص 44- 47).
5 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خاتم پيامبران، ج 1، ص 183.
6 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خاتم پيامبران، ج 1، ص 183.
اسلام، با آن آيين مترقى و پيشرفته خود، براى زن ارزش و احترام بسيارى قايل است. زن در مفهوم انسانيت با مرد هيچگونه فرقى ندارد و مرد را بر او امتيازى نيست. زن، مانند مرد، عضو كامل جامعه است و شخصيت حقوقى مستقل دارد. زن در جامعهى اسلامى برخوردار از استقلال فكرى و اقتصادى است و در زندگى خود، در تصميمگيرى آزاد است و به ميل خود بر اساس موازين شرعى مىتواند با هر كه بخواهد ازدواج كند.
زن از لحاظ شخصيت حقوقى تا آنجا مستقل است كه مىتواند براى شير دادن مولودش از شوهرش مزد مطالبه كند و بدون دخالت شوهر مىتواند كشاورزى يا تجارت كند.(1)
اسلام دست به يك عمل انقلابى زد كه پيش از آن بىسابقه بود و آن عبارت است از شركت زنان در جنگ.
در جنگ «خيبر» كه در سال هفتم هجرى روى داد، تعدادى از زنان اجازه يافتند، در جنگ شركت نمايند. «ابن اسحاق» از زنى كه در اين جنگ شركت جسته بود، چنين روايت مىكند: هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم عازم جنگ خيبر بود، من با تنى چند از زنان قبيله بنىغفار به نزد آن حضرت رفتيم تا به ما اجازه شركت در جنگ جهت مداواى مجروحان و زخم ديدگان و كمكهاى ديگرى كه از ما برمىآمد، بدهد و به همراه لشكر اسلام باشيم. پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به ما اجازه شركت داد و فرمود: به اميد خدا!
ما به همراه مسلمين عازم خيبر شديم و تا پايان جنگ به پرستارى و مداواى مجروحان پرداختيم. چون كار جنگ پايان يافت و مسلمانان پيروز شدند، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در تقسيم غنايم جنگى براى ما سهمى قايل شد. از آن جمله گردنبندى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آن را به عنوان غنيمت جنگى به من داد. من هرگز آن را از خود دور نكرده و نخواهم كرد.
گردنبند اين زن همچنان باقى بود تا آنكه مرگش فرارسيد. به هنگام مرگ، وصيت كرد كه آن را با وى دفن كنند. (2)
به آيات قرآن كه مراجعه كنيم مىبينيم، حقوق و تكاليف زن و مرد مساوى است: «زنان و مردان نسبت به يكديگر حقوق متقابل دارند.» (3)
يعنى همان طورى كه زن و مرد از لحاظ عقل و شعور و هوش متساوىاند و در مفهوم انسانيت هيچگونه تفاوتى با يكديگر ندارند، از لحاظ حقوق و تكاليف نيز برابرند. هرگونه تكليف و حقى كه زن نسبت به مرد دارد، عينا مرد همان حق و تكليف را نسبت به زن بايد داشته باشد. از اين جهت است كه «ابنعباس (ره)» مىگويد: به حكم همين آيه شريفه، من ناچارم خودم را براى همسرم آرايش كنم، همانگونه كه او خودش را براى من آرايش مىكند. (4)
پی نوشت
1 ـ اسلام چنان كه بود، ص 126.
2 ـ سيره ابنهشام، ج 2، ص 234.
3 ـ و لهن مثل الذى عليهن... (بقره/ 228).
4 ـ اسلام چنان كه بود، ص 123.