پنج یا شش روز پیش برای رفع گیروگوری كه در كارم افتاده بود، به یكی از سازمانهای فرهنگی رسمی مراجعه كردم. از معاون محترم آقای رئیس، وقت گرفتم.
و برای دیدارش روز یكشنبه ساعت 10 به دفتر كارش رفتم. منشی معاون محترم كه مرا نمیشناخت، گمان برد بدون هماهنگی قبلی راه افتاده و به ایشان مراجعه كردهام. از این رو اعلام داشت آقای معاون جلسه دارند و نمیتوانند شما را ملاقات كنند. به او گفتم قبلاً با آقای معاون برای دیدار در این ساعت هماهنگ كردهام و ایشان منتظر من هستند. برای كسب تكلیف به اتاق آقای معاون رفت. لحظهای نگذشته برگشت. اذن دخول صادر شده و من وارد شدم. آقای معاون با دو نفر از كارمندان چاق و لاغرش در حال اختلاط بود. با ورود من، آن دو خارج شدند. دم در احوالپرسی كردیم. از قبل مرا میشناختند، آقای معاون تعارف كرد و من نشستم. هنوز از حال و هوای جلسة قبلیاش با كارمندانش بیرون نیامده بود، رو به من گفت: خبر دارید در صف خرید مرغ زد و خورد شده و حتّی مردم سر خرید مرغ بر روی هم چاقو كشیدهاند. گفتم: چیزهایی شنیدهام. ادامه داد:
در «نیشابور» هم مردم با سر و صدا به طرف فرمانداری هجوم بردهاند. دیدم دست بردار نیست. گفتم: خبر داری همین یكی دو روزه در عراق چند نفر از شیعیان را همچون مرغ سر بریدهاند. گفت: عجب! گفتم:
امروزه عراق و بحرین و یمن و سوریه، دستِ كمی از كشتارگاه ندارند. روزانه صدها نفر از شیعیان و مظلومان مستضعف را سلّاخی میكنند؛ در حالی كه موضوع مرغ در سرزمینی كه رسانهها روزی صد بار از آن به عنوان اُمّ القری یاد میكنند، تبدیل به تیتر اوّل روزنامهها و سر خطّ مهمّ اخبار شبانگاهی رسانههای صوتی و تصویری شده است.
گویا متوجّه شد كه تعریضی در كلامم وجود دارد. ماجرای مرغ فراموش شد؛ اگرچه من هم از دیدارم نتیجهای نگرفتم و گیر و گوری كه به كارم افتاده بود، برطرف نشد.
پوشیده نیست كه شرق اسلامی را گردبادی هولناك در مینوردد. شرایط وحشتناكی كه تنها در هجمة مغول و صلیبیهای فرنگی به این منطقه، در چند قرن قبل از این، مشابه آن را تجربه كرده بودیم. متأسّفانه این گردباد سرخ، تومار مستضعفان از میان شیعیان آل محمّد(ص)
را در هم میپیچد. چه میتوان گفت وقتی در ائتلاف ناجوانمردانهای، مستكبران عزم خود را برای قتل عامّ مستضعفان ساكن شرق اسلامی جزم كردهاند.
با حیلهگری و سیاست چنان میان اقوام و ملل و به ویژه سران دولتهای این منطقة خونین جدایی افكندهاند كه امید شكلگیری كوچكترین ائتلاف برای فریاد كشیدن بر سر متكبّران و مستكبران وجود ندارد تا چه رسد به اقدامی باز دارنده. چیزی شبیه آخرین سده از حضور دولتهای اسلامی در «اسپانیا» و «اندلس». در آن عصر هم مسلمانان ساكن «شبه جزیرة ایبری»، پس از سالها تجربة شكوه و عظمت حوزة فرهنگی و تمدّنی خود و برخورداری از تنومندی سیاسی، در اثر اختلاف و تفرّق امراء و حكّام بلاد اسلامی، چنان ضعف و فتوری را تجربه كردند كه با هجوم قشون مسیحی متّحد از هم پاشیدند و یكی پس از دیگری سقوط كردند.
در آن عصر هم برخی حكّام مسلمان برای ماندن، دستِ دوستی و وحدت به سوی فرمانروایان دراز كردند و تبدیل به آلت فعل فرنگیان شدند و شد آنچه كه شد. مصیبت پشت مصیبت وارد آمد تا آنكه جملة اسپانیا و اندلس، پس از چند قرن شكوفایی از مسلمانان باز پس گرفته شد. صدای اذان مأذنهها به خاموشی گرایید و زنگ ناقوسها همة فضای شبه جزیرة ایبری را از خود آكنده ساخت.
مسلمانان را از شبه جزیرة ایبری راندند و تتمّة آنان را وادار به پذیرش مسیحیّت كردند.
تاریخ نه یك بار، بلكه صد بار تكرار میشود. این قواعد و سنّتهای ثابت الهیاند كه چه بخواهی و چه نخواهی، خود را از میان اعمال و اقوال فردی و جمعی، بر میكشند و نمود پیدا میكنند. گویا شرق اسلامی نمیخواهد گوش جان به ندا و دعوت تاریخ دهد. از همین روست كه به جای عبرت گرفتن از تاریخ خود عبرت تاریخ میشود، آن هم نه یك بار، بلكه صد بار. از همین روست كه امروزه، شرق اسلامی، به رغم داشتن ثروت و مكنت فراوان در استضعاف به سر میبرد. به رغم دارا بودن جمعیّت بزرگ در انفعال غلتیده و به رغم سلطه بر مهمترین نقاط استراتژیك آبی و خاكی جهان، زمینگیر شده است. به زبان دیگر، در وضعیّت اسفباری فرو رفته كه برتری جمعیّت، برتری ثروت، برتری انگیزه و آرمان و برتری سلطه بر نقاط مهمّ سوقالجیشی، ژئوپلتیك و استراتژیك، گرهی از مشكل او را نمیگشاید. این همه در حالیست كه آنها تنها و تنها از طریق بهرهگیری از ذخایر زیرزمینی انرژی و كانالهای انتقال انرژی در دریاها میتوانستند خود را از شرایط انفعالی برهانند.
اشاره به غرب مسیحی، ناظر بر اعلام وجود نوعی سوگیری پنهان دشمن غربی در مقابل مسلمانان است؛ چنان كه در بیان نمادین ائتلاف «صلیب و صهیون» نیز این بار معنایی حفظ شده است. میخواهم اشاره كنم كه به رغم گمان و تصوّر جعل شده، برای ساكنان شرق و غرب عالم، درگیریهای امروز و همة آنچه بر سر شرق اسلامی آوار شده، بیش و پیش از آنكه، حاصل مجادلات آشكار و موضعگیریهای سیاسی و اقتصادی باشد، ناظر بر وجود نوعی سوگیری مذهبی است.
غرب، به رغم تجربة جهان مدرن، بسط سكولاریسم و ماتریالیسم ملحدانه در جهان، دیگر بار با رویكردی «صلیبی و صهیونی» هجمة خود را آغاز كرده است.
در یادداشتهای قبلیام بارها از «آخرالزّمان جعلی» و بر ساختة این ائتلاف غیر رحمانی صلیب و صهیون یاد كردهام و با ذكر قراینی هم پیشبینی كرده بودم آنها دیر یا زود، برای معلوم كردن تكلیف نهایی خودشان با شرق اسلامی و نابودی مسلمانان راستین، دست به یك دسیسة بزرگ خواهند زد و با طرّاحی یك «جدال آخرالزّمانی مجعول» زمینه را برای فریفتن احساس و عقل مردم جهان و كشاندن آنها در یك درگیری بزرگ فراهم خواهند آورد.
نمیتوان انكار كرد كه مراكز مطالعاتی و پشتیبانان فرهنگی و نرمافزاری ماشین ویرانگر سیاسی و نظامی این ائتلاف، از اطّلاعات جامعی دربارة دریافتها و رویكردهای آخرالزّمانی دینی جهان مسیحی و مسلمانان و شیعیان برخوردارند. این مراكز، با گردآوری منابع و متون فرهنگی عموم ملل، ردیابی جریانات مذهبی و اجتماعی جاری در جهان و تجزیه و تحلیل دادههای حاصل آمده، به اطّلاعات جامعی دربارة «باور مهدوی»، «شرایط پیشبینی شده توسط بزرگان دینی» و «نقشة راه ظهور منجی موعود مسلمانان» دست یافتهاند؛ در حالی كه مسلمانان و مراكز فرهنگی آنها در غفلت تمام، سالها وقت و فرصت ذی قیمت و حیاتی را در اثبات مستندات یك روایت یا كنترل و رصد گرایش سیاسی و اجتماعی گفتوگوكنندگان از مباحث موعودگرایانه و مهدوی از دست دادهاند. آنها همة مجال را از مسلمانان و مستضعفان، از امام مبین(ع) و از جهان اسلام گرفتهاند. آنها در خود پیچیده و به خود مشغولند؛ در حالی كه خصم، تمامی قوای مادّی و فرهنگی خود را علیه شرق اسلامی وارد میدان ساخته است. متأسّفانه مسلمانان از استراتژی خصم غافل و خود بیاستراتژی وارد میدان مبارزه شدهاند.
همواره قشون منفعل و بیاستراتژی در میدان عاقبت، شكست را تجربه كردهاند.
این سادهلوحی است اگر خصم مسلّح و كینجوی جهان مستضعفان را كه امروزه در مثلث خونین «صلیبی و سلفی و صهیون» خود را مینماید، جامعهای متشكّل از مردان آشكار سیاسی و اتو كشیدة نظامی و امنیتی غربی بشناسیم. آنها كه هر از چندی از مجرای احزاب سیاسی سر برمیآورند، برای مدّتی بر صدر دولتهای غربی مینشینند. اینان بیرونیترین لایة حكمرانی در جهان مایند، اینان آلت فعل و عملة ظلمة لایة دومی هستند كه پنهان از چشم خلق روزگار، شهوت نام و عنوان را در خود كشته و با نهانروشی، گوشة لژهای مجامع مخفی ماسونی و ایلومیناتی را بر تخت سلطنت ترجیح دادهاند تا با انگشت اشاره چون شطرنج بازی ماهر، مهرهها را جابهجا كرده و با صبوری، مترصّد فرصت بمانند و حریف را مات كنند.
این فرمانی برخاسته از تلمود بنیاسرائیلی است كه از پیروان خود میخواهد همواره چونان مار سر را در سوراخ پنهان كرده و دُم را نمایان كنند تا چنانچه دُم زده شد، سر سالم بماند و دُمی دیگر برای خود بسازد.
مردان صحنة سیاسی دم آشكار مار زهراگین مجامع مخفی بنیاسرائیلیاند.
عدّة محدودی در جهان امروز از عمل و نقش این جماعت مطّلعند. آنچه در بازیهای نوجوانانه نیز از علائم و نشانههای فراماسونری به ما نمایانده میشود، حقیقت و ماهیّت پنهان این جریانات مخوف نیست. این هم خود، بازی مشغول كنندهای بیش نیست.
امّا، لایة سوم و اصلی، پیچیدهتر از لایة دومی، پنهانتر از آن و تعیین كنندهتر در كار بازی قدرت است كه دربارهاش سخن نمیگوییم. ائتلاف «صلیب و سلفی و صهیون»، نه ائتلاف مردان سیاسی آشكار در صحنه، بلكه ائتلاف مجامع مخفی و نمایندگان لژنشین آنهایند كه به فرمان مادر، یعنی اشرار یهود پای در میدان عمل نهادهاند. مردان این لایه، عمری به درازای قرون و عزمی جزم و ثابت برای سیطرة تمام بر جهان مؤمنان و مستضعفان و كینهای به ژرفای كینة ابلیس دربارة خداوند، ادیان و انسان دارند.
در طول همة قرون، ابلیس و یار دیرینش بنیاسرائیل مترصدّ انتقام از خدا و مؤمنان ادیان بودهاند.
با مقدّمه ساختن همة آنچه بیان شد، میخواهم عرض كنم، غرب و همراهان با غرب، (گروه ائتلاف) در شرایط تاریخی حاضر، خود را مواجه با سه موضوع مهم میبینند:
1. بحرانی فراگیر و گلوگیر، سونامی وحشتناكی كه همة پهنهها را در مینوردد و پیش میآید.
صورت ظاهر این بحران در مناسبات اقتصادی، چنگال تیز خود را در غرب نشان داده است؛ امّا این بحران چند وجهی و پیش رونده است. مخموری بحران، حاصل شرابخواری و خودكامگی بیحساب چهارصد ساله است كه اینك در همة حوزههای فرهنگی و تمدّنی نمود یافته است. باید اذعان داشت بحران مشروعیت حوزة فرهنگی و نظری، بنیاد و مادر سایر شعب و شقوق بحران هویّت، اخلاق، مدیریت، سیاست و اقتصاد است كه تمدّن مدرن را در بنبست گرفتار آورده است.
بارزترین وجه آن، یعنی بحران اقتصادی، غرب را مستعدّ فروپاشی و قرار گرفتن در آستانة جنگی فراگیر و خانمانسوز میسازد.
دغدغة كنترل بحران یا انتقال دهانة آتشفشانی آن به منطقهای دیگر مجال هر گونه موضعگیری عاقلانه و اندیشمندانه را از غرب گرفته است؛
2. دومین موضوع فراروی سران پشتپردة ائتلاف صلیب و صهیون كه اینك فرزندخواندة وهّابی سلفی خود را هم در كنار خویش آورده است، اجرای آخرین فصل از سناریوی حكومت جهانی بنیاسرائیلی است؛ همة آنچه كه طیّ قرون، انتظارش را میكشیدند و برای محقّق ساختن آن همة مقدّمات و تمهیدات را فراهم آوردهاند.
احتمال از راه رسیدن رقیب قدیمی، یعنی «بنیاسماعیل» از شرق اسلامی، شتابی دو چندان به برنامة عمل طالبان جهان تك حكومتی بنیاسرائیل بخشیده است.
در سابقة اقوام، تنها «بنیاسماعیل» و «بنیاسرائیلند» كه در دوردست افق دید خود، حكومت جهانی را نگریسته و در پی تأسیس آنند؛ اوّلی به حق و مطابق وعدة حق و دومی ناحق در پی این امرند. بنیاسرائیل با تكیه بر مكر و حیله و با دسیسه سعی در محقّق ساختن این آرزوی دیرین دارد؛ در حالی كه بنیاسماعیل در انتظار آن، روزگار میگذراند.
دور از انتظار نیست كه هم آنان، با آگاهی از بحران محتوم برای اقدام و از بین بردن زمینه و میدان عمل بنیاسماعیل به این سونامی و بحران سرعت بخشیده تا شاید از طریق جرّاحی و پیش از تلف شدن فرصت، جنین ناقص الخلقة حكومت جهانی بنیاسرائیلی را به دنیا بیاورد. این سخن به این معنی است كه بحران اقتصادی در اروپای غربی، بحران زودهنگام و دستسازی است كه اشرار یهود بر سر ساكنان غرب آوار ساختهاند تا از رود گلآلود، ماهی مطلوب خویش را صید كنند.
آنان میدانند چنانچه فرصت را از دست داده و آخرین فصل از سناریوی جعلی حكومت جهانی خود را به اجرا نگذارند، برای همیشه فرصت را از دست خواهند داد؛
3. موضوع سوم فراروی ائتلاف صلیب و صهیون، احتمال وقوع واقعة شریف ظهور منجی موعود از شرق اسلامی است. مطالعات گستردة انجام شده در مجامع و آكادمیهای غربی دربارة رویكرد منجیگرایانة مسلمانان، احتمال وقوع این واقعه را نزد آنان پر رنگ ساخته است؛ هر چند در تفسیر مغرضانة خود، از این واقعه به مثابه سر برآوردن دجّال از شرق یاد میكنند.
پر واضح است چنانچه «بحران همه جانبة عارض شده بر حوزة تمدّنی غرب»، چونان آتشفشانی در همان سرزمین فوران كند، سوزندگیاش اثری از آن حوزه و جملة خیالات بلند پروازانة ائتلاف صلیب و صهیون نخواهد گذاشت. از این رو، غرب تنها از طریق انتقال بحران از غرب به شرق اسلامی میتواند خود را از مشكل مهلك اوّل برهاند. از این روست كه به نظر میرسد، یكی از دلایل بحرانی شدن سلسله وقایع سیاسی و نظامی در این منطقه، با موضوع انتقال بحران از غرب به شرق، ارتباط نزدیك داشته باشد و در این میان، جماعتی به نیابت از طرف ائتلاف صلیب و صهیون، به امید همراهی با آنها و به دلیل تعهّدات ویژه و پنهان در قبال آن ائتلاف، وظیفة آتش زدن منطقه را عهدهدار شدهاند. از همین جاست كه از ائتلاف اوّل، مثلث خونین ائتلاف «صلیب، سلفی و صهیون» سر بر آورده است.
نباید از یاد برد كه سران مجامع مخفی از طریق اعضای خود در محافل وابسته مانند: ایلومیناتی، فراماسونری، بیلدربرگها، شوالیههای مالت و ... سكّان هدایت و كنترل منظومة سیاسی اقتصادی كشورهای غربی و دول دست نشانده در سایر مناطق جهان را در اختیار دارند. بسیاری از سران دول مسلمان شرقی نیز خود را از طریق محافل فرعی به جرگة این مجامع پیوند زده و بخش كوچكی از همان منظومه را تشكیل میدهند.
مطالعة دقیق دربارة «مجامع مخفی» و تشكیلات آنها در هدایت، مدیریت و كنترل جهان سیاست در عصر حاضر، پرده از آنچه كه از آن به عنوان «منظومة سیاسی، اقتصادی جهانی غرب» و اقمار شرقی آن، كه به گِردش به طواف آمدهاند، یاد كردم، بر میدارد.
از نیمة دوم قرن بیستم میلادی و با باز شدن پای جناح راست مسیحی در سیاست «ایالات متّحدة آمریكا»، بسیاری از رؤسای جمهوری آمریكا (رونالد ریگان، جرج دبلیو بوش و ...) متأثّر از آموزههای كلیساهای بنیادگرا و مسیحیان صهیونیست، گفتمان ویژهای را با محوریت موضوع آخرالزّمان و ظهور قریب الوقوع حضرت مسیح(ع) و ضرورت آماده شدن برای جنگ محتوم آرمگدون در صحرای «مجدّو» واقع در «فلسطین» اشغالی، در سیاست خارجی خود وارد ساختند و فراتر از میادین سیاسی و اقتصادی، هزینة مداخلات نظامی در شرق اسلامی (افغانستان، عراق و ...) را هم برایش پرداختند.
نفوذ سیاسی بنیادگرایان در آمریكا در كنار هزاران رسانة صوتی و تصویری و مبلّغان زبردست تربیت شدة كلیساهای انجیلی، باعث بسط این گفتمان در لایههای مختلف حیات اجتماعی آمریكا و «انگلیس» شد و از این مسیر، زمینههای پذیرش شرایط آخرالزّمانی مورد ادّعای مبلّغان و ضرورت ورود به وقایعی سهمگین چون «پروژة آرمگدون» را فراهم آورد.
در این باره «موعود»، طیّ سالهای گذشته مقالات مستند بسیاری را منتشر ساخته كه قابل مراجعه است.
میخواهم عرض كنم كه ساكنان غرب مسیحی، به ویژه ایالات متّحدة آمریكا، پیشتر و بیشتر از ما دربارة بحرانهای سهمگین و چند وجهی آخرالزّمان آگاهی دارند و حسب سناریوی بیان شده از طریق مبلّغان بنیادگرا و حتّی سینمای آخرالزّمانی هالیوود، تصویری از پیش طرّاحی شده از مراحل و مواضع این مجموعه از وقایع در ذهن ساختهاند. در واقع، سران ائتلاف «صیلب و صهیون»، موفّق به القای
این پیش فرض شدهاند كه:
اوّلاً جهان در شرایط سخت آخرالزّمانی قبل از ظهور مسیح موعود وارد شده است؛
ثانیاً كانون اصلی خطرات و تهدیدها از شرق اسلامی سر بر میآورد؛
ثالثاً جنگها و میدانداری نظامی در این فصل، ضروری و اجتناب ناپذیر است؛
رابعاً بازندة نهایی، سپاهیان دجّال شرقی و پیروز میدان، سپاهیان حزب مؤتلفة صلیب و صهیون است.
در این سناریو، فرافكنی عجیبی نهفته است. آنان عامل بحران و كانون بحران را شرق اسلامی معرفی مینمایند؛ در حالی كه به خوبی واقفند كه راز «بحران بزرگ فرهنگی و تمدّنی عارض شده بر غرب و به تبع آن جهان معاصر»، در غرب، رویكرد غربی و عملكرد غربیان مستكبر نهفته است.
بحرانی كه از اوایل قرن بیستم میلادی تاكنون چنانكه عرض شد، امواج پیدرپیاش در مناسبات مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نمودار شده است.
در ادامه، راه خلاصی و خروج از بحران را هم گذار از مسیر سركوب و تاراج شرق اسلامی و سلطة تمام عیار بر آن سرزمین، طیّ سلسلهای از مناقشات كه در نهایت به آرمگدون میانجامد، معرفی میكنند و با این پیش فرض، فرمان عملیات گسترده و یورش به شرق را صادر میكنند.
در مسیر همین اقدام تهاجمی است كه ائتلاف صلیب و صهیون، در اقدامی پیشدستانه با درگیر ساختن ساكنان كشورهای اسلامی به مناقشات داخلی منطقه، انرژی نهفته میان ساكنان سرزمینهای مظلوم و مقهور را تخلیه مینماید و بر تمامی نقاط مهمّ استراتژیك و ژئوپلتیك در شرق، سلطة تمام عیار پیدا میكند. این سلطهجویی در خود، تضمین سلطه بر منابع انرژی نهفته در این منطقه را نیز به همراه دارد. آنان گمان دارند با تخلیة تدریجی و زود هنگام پتانسیل نهفته در شرق اسلامی و شمال آفریقا، احتمال انفجار بزرگ شرق مظلوم در سینة غرب ظالم را از بین میبرند. مصداق آشكار این واقعه را امروزه در «تونس»، «لیبی» و «مصر» شاهد هستیم. در گمان سران ائتلاف صلیب و صهیون، اجرای زنجیرهای از پروژهها، در نهایت، همة زمینههای بروز و ظهور منجی موعود مسلمانان را از بین برده و مسیر تاریخ را به نفع «صلیبیها و سلفیها و صهیونیستها» كه در نهایت به خانة سیاه مجامع مخفی و اشرار یهود برمیگردد، تغییر خواهد داد.
طیّ سه دهة اخیر، ساكنان جهان از طریق رسانههای جمعی، مجامع دانشگاهی، نظریّهسازان وابسته به مراكز مطالعات استراتژیك غرب و حتّی سیاستمداران، شاهد گفتوگوهایی دربارة برخورد تمدّنها، جنگ صلیبی دوم، رویارویی تمدّنی اسلام و غرب، خروج دجّال از شرق و ... بودهاند. در همین باره، مستندات تلویزیونی و فیلمهای سینمایی بسیاری ساخته شده است. به موازات همین ماجرا، خود با جعل سازمانهایی تروریستی نظیر «القاعده» و تقویت وهّابیت و سلفیگری مورد حمایت سعودیها، سعی در مصداقسازی از دشمن شرقی و نشان دادن چهرة خشن و وحشتناك از اسلام معاصر كردهاند.
جریان سلفی و وهّابی معاصر، مجعول دستگاههای امنیّتی «بریتانیا» و تقویت شدة سازمان سیا است كه در یك آن به ایفای چند نقش مشغول است.
در نقش اوّل با ارائة چهرهای خشن از مسلمانان، ساكنان غرب را از اسلام متنفّر و منزجر میسازند و با ارائة مستندات لازم، ائتلاف صلیب و صهیون را در نزدیك جلوه دادن رویارویی تمدّن غرب و جهان اسلام در چشم مردم غرب یاری میرسانند؛ امّا در همان حال با ایفای نقش دوم، به نمایندگی از طرف همان ائتلاف، همة مجال را برای ایجاد وحدت رویّه در میان مستضعفان مسلمان ساكن شرق اسلامی از بین برده و با آتش شعلهور ساختن اختلاف و درگیریهای منطقهای، موجب تضعیف نیروهای مسلمانان و تخلیة انرژیهای مردمی میشوند، ضمن آنكه با گرفتن نقش مجاهدان ضدّ كفر و شرك مقابله كننده با یهود و آمریكا، مانع از شكلگیری جریانات معارض مستقل و جهادی اندیشمند حقیقی در منطقه میشوند كه میتوانند به قصد مقابلة جدّی با غرب وارد عمل شوند.
تمامی مستندات نشان میدهد كه به رغم این نقش بازی، از سوی جریانات سلفی، در سالهای اخیر حتّی یك تیر به سوی رژیم اشغالگر قدس و كاروانهای نظامی آمریكایی اشغالگر پرتاب نشده و آنان در كنار آمریكا و همپیمان با آنها، نقش مهمّی را در ایجاد تزلزل دولتهای ضدّ غربی ایفا كردهاند. حضور و عمل این جریان در «عراق»، «یمن»، «سوریه» و «بحرین» شاهد روشنی برای این ماجراست.
در واقع آنان، مانند «سازمان منافقین» بدل به آلت فعل و عملة ظلمة «بنیاسرائیل» شدهاند تا كمربند امنیتی محكمی گرداگرد رژیم اشغالگر قدس كشیده شود.
بعد از این خواهیم دید كه همین جریان، در دستان مرموز مجامع مخفی، ایفاگر نقش ضدّ مسیح، نیروی شر و عامل شرارت در سناریوی طرّاحی شدة آرمگدون نیز میشوند.
از همین روست كه درمییابیم این ائتلاف شیطانی صلیبی، سلفی و صهیونی با قساوت تمام به جان مستضعفان منطقه افتاده است تا آب به آسیای بنیاسرائیل ریخته شود.
سالهاست كه این ائتلاف شیطانی سعی در ارائة تصویری دهشتناك از آخرالزّمان و سالهای قبل از ظهور حضرت مسیح(ع) در چشم ساكنان غرب دارد.
و برای این منظور، اقدامات گوناگونی را معمول داشته است، از جمله:
1. به تصویر كشیدن تمامی رؤیاها و مكاشفات مندرج از «تورات» و «انجیل» مجعول با كمك رسانههای پر قدرتی همچون سینمای هالیوود؛
2. تولید مجموعهای از مستندات تلویزیونی به اتّكای قطعات پراكنده و قابل نقدی از پیشگویی مرموز به نام نوستر آداموس؛
3. راهاندازی صدها شبكه و ایستگاه رادیویی شبانهروزی در ایالات متّحدة آمریكا برای پخش موعظهها، خطابهها و مستندات ساخته شده؛
4. گسیل هزاران خطیب از سوی كلیساهای بنیادگرای انجیلی به اقصا نقاط عالم برای تبلیغ و تبشیر و تهییج افكار عمومی؛
5. ...
تعداد تفاسیر نگاشته شده بر رباعیّات نوستر آداموس یهودی، پیشگوی مجهول الهویّه دربارة «فرانسه» در چند قرن قبل از این، از تعداد تفاسیر قرآنی موجود و منتشر در دست مسلمانان بیشتر است. به استناد همین پیشگوییهاست كه محتوم بودن رویارویی با شرق اسلامی و كمیّت و كیفیّت جنگ نابودگر آرمگدون را جلوهگر ساخته و حتّی از آن تصویری به مثابه واقعة «قیامت كبرا» ارائه كردهاند.
بنا بر تصویر و تفسیرهای یهودیانة ارائه شده از طریق این محصولات، در یك سوی این میدان، ائتلاف نیروهای خیر و حامی از میان بنی اسرائیل و در سوی دیگر ائتلاف نیروهای شرّ، یعنی مخالفان بنیاسرائیل از میان مسلمانان و اعراب صفبندی خواهند كرد.
به همین دلیل است كه عرض كردم حركتهای افراطی القاعده و سلفیها، در هر صورت مستندات لازم را برای شعلهور ساختن درگیری مجعول آرمگدون (طرّاحی شده توسط سران مخفی ائتلاف صلیب و صیهون) در اختیار دشمنان، انسان و ادیان میگذارد و به همین دلیل هم میتوان از ائتلاف خونین «صلیب و سلفی و صهیون» به عنوان بلایی برای ریشهكنی جهان اسلام و سركوبی مسلمانان مستضعف و به ویژه شیعیان یاد كرد.
«ائتلاف صلیب و سلفی و صهیون» و وحدت رویّة آنان در «مجامع مخفی» تجلّی پیدا میكند، آنان به سهم خود، زمینهساز اجرای بخش پایانی از سناریوی «حكومت جهانی بنیاسرائیلیاند.»
سلسلة وقایع جاری در شرق اسلامی، چنانچه به همین منوال پیش رود، در كوتاه مدّت به دلیل پراكندگی دول اسلامی و آلودگی آنان به نفوذ عوامل پنهان عضو مجامع مخفی، باعث شكوفا شدن لبخند پیروزی بر چهرة شیطانی این ائتلافیون خواهد شد. قرنها پیش از این در اسپانیا و اندلس، مصداقی از این ماجرا رخ داده است. جادّة این واقعه را وهّابیون و سلفیها هموار میسازند.
بنیاسرائیل و غرب گمان میبرند تنها از طریق جنگ صلیبی دوم، مجال انتقال و فرافكنی بحران از سرزمینهای غربی، دور ساختن تهدیدها و بالأخره نیل به اهداف دراز مدّت خود برای تأسیس جهان تك حكومتی را مییابد.
امّا اجازه میخواهم در بخش آخر پنجرهای دیگر را نیز در افق دید مخاطبان گرامیام باز كنم.
این پنجره بر افق ظهور منجی موعود مقدّس، حضرت
صاحب الزّمان(عج) باز میشود.
در حتمی بودن این واقعة شریف تردیدی نیست؛ در حالی كه در زمان قطعی وقوع آن هیچ اطمینانی نیست.
درگیریهای ایجاد شده توسط سلفیها و وهّابیون در شمال آفریقا و پس از آن سوریه، این گمان شیرین را به وجود آورده كه ممكن است از میان منطقة شامات، سفیانی سر برآورد. همان كه به عنوان اوّلین نشانة حتمی قبل از ظهور در روایات اسلامی شناخته میشود و اخبار آخرالزّمانی ما دربارهاش سخن به میان آوردهاند و مورد گواهی روایات مندرج در منابع شیعی نیز هست.
كشتار شیعیان، خوی و خصلت جنایتكاران سلفی، رویكرد مذهبی آنها و منطقة درگیری، یعنی شامات و بسیاری دیگر از وقایع این گمان را تقویت میكند.
همة ما امیدواریم با ظهور حضرت حجّت حق، مستضعفان خلاصی بیابند. از خداوند میخواهیم كه ساعت و وقت معلوم را برساند و با ظهور مقدّس، دولت كریمة امام عصر(عج) بنا نهاده شود. بسیاری از قراین و شواهد، شباهت وقایع جاری عصر ما را در وجوه مختلف با وقایع پیشبینی شده در منابع و روایات اسلامی، تأیید میكنند؛ امّا بیم «آخرالزّمان مجعول» و شبیهسازی وقایع، این حقیر را بر آن میدارد تا عزیزانم را یادآور مراقبت و دقّت و صبوری شوم.
شبیهسازی وقایع را از آن روی گفتم كه ائتلاف صلیب و صهیون، طیّ دو، سه دهة اخیر، اقدام به شبیهسازی شرایط سالهای قبل از ظهور منجی، در هیئت سلسلهای از وقایع و حوادث كرده است تا به آنجا كه امروزه، جمع كثیری از مسیحیان ساكن آمریكا و اروپا، خود را مهیّای واقعة آرمگدون ساختهاند. از بحران اقتصادی فراگیر در غرب نیز به عنوان یكی از همین مشابهتها میتوان یاد كرد.
آرمگدون، به آن سان كه ائتلاف صلیب و صهیون از آن تعریف میدهند؛ میدان صفآرایی دو جناح درگیر غربی بنیاسرائیلی و شرق اسلامی است. طیّ سالهای 91 تا امروز، یعنی بیست سال، جناح غربی میدان را آراسته، مسلّح ساخته و مهیّای نواخته شدن شیپور جنگ و آغاز درگیری نهایی شدهاند؛ در حالی كه جناح شرقی در قد و قوارة جناح غربی آماده نشده یا اساساًخود را مهیّای حضور در قد و قوارة واقعهای جهانی نساخته است.
آیا میتوان جایی برای این احتمال گذاشت كه، به همان سان كه از طریق شبیهسازی وقایع، صفآرایی جناح غربی اتّفاق افتاده، در جناح دوم هم اقدام به شبیهسازی كرده باشند تا در این جناح نیز آمادگی فراهم آمده و آتش جنگ نهایی شعلهور شود.
این سخن، سخت به گوش مینشیند؛ امّا در میدان مبارزه، فرماندة زیرك، هیچ احتمالی را از دست نمیدهد. تردیدی نیست كه غرب صلیبی و صهیونی از دیدگاه مسلمانان و شیعیان دربارة شرایط سالهای قبل از ظهور و مسیر حركت و عمل منجی موعود مقدّس ما آگاهی دارد؛ چنانكه امید كنترل شرایط و عقیم ساختن حركت آن منجی را هم در سر میپرورد.
روشن كردن آتش بحران در «شامات»، گسیل وهّابیون به این منطقه و حتّی تأسیس گردانهای شمر و معاویه و یزید، به سرعت اذهان شیعیان را متوجّه و متذكّر شباهت حوادث با واقعة خروج سفیانی در سال قبل از ظهور امام میكند. این تذكّر، زمینههای ایجاد نوعی آمادگی برای یورش و مقابله را هم در پی خواهد داشت.
این سخن به آن معنی است كه جناح شرق اسلامی نیز شكل گرفته و مهیّای رویارویی خواهد شد.
واقعة آرمگدون مورد نظر ائتلاف صلیب و صهیون با همراهی سلفیها از میان این واقعه میتواند سر بر آورد؛ چنانچه واقعه، پیش از موعد مقرّر برای ظهور مقدّس حادث شود، نتیجهاش معلوم است. بنابراین:
گوشها را باید تیز كرد. گامها را آهسته باید برداشت، مثل وقتی كه در میدان مین قدم برمیداریم. شاید خداوند تدبیر دشمنان را ناكام بگذارد و از دلِ همین تمهیدات شیطانی، مقدّمات ظهور مقدّس فراهم شود. شاید مكر خداوند غالب شود و مكر مكّاران به خودشان برگردد. باید منتظر ماند. باید دست به دعا برداشت. بنیاسرائیل در سر سودای تأسیس امپراتوری جهانی قبل از ظهور آخرین نوادة اسماعیل(ع) و تأسیس دولت كریمهاش را دارد. برای این امر عجله دارد و مهیّای هر نوع جنایت و خونریزی است. او بیباكانه شیعیان را چون مرغ سر میبرد؛ در حالی كه ما در صف مرغ، در انتظار مرغ سر بریدهایم.
* سالهای سختی پیش رو داریم. نفسها به شماره میافتد، شیطان همة جنودش را در كار وارد میكند. باید آرام قدم برداشت؛ مثل همان وقتی كه در میدان مین قدم برمیداریم.
* باید شیعیان مظلوم سوریه، بحرین، یمن و عراق را دریافت.
* باید اندیشه كرد و از تكروی در تصمیمسازی خودداری كرد و همة احتمالات را در وقت موضعگیری و اخذ تصمیم در نظر گرفت.
میتوان در این شرایط سخت:
1. باید به ایجاد اتّفاق و اتّحاد در بقیّـ[ السّیف مسلمانان مظلوم در شرق اسلامی اندیشید. اتّفاق مقدّس برای خنثیسازی توطئهها در وقت مقابله با ائتلاف صلیب و سلفی و صهیون؛
2. میتوان به افشای استراتژی خصم نیز پرداخت. افشای استراتژی، خود گامی مهم در مقابله با دشمن است؛
3. میتوان به انتقال بحران در صفوف بحرانسازان اندیشید. ایجاد شكست و تفرقه در میان صفوف خصم، گام مهمّی است كه یك فرماندة میداندار میتواند مجال مقابله را برای خود فراهم آورد؛
4. میتوان در كنار این همه، مجالی هم برای مصونیّتبخشی به شیعیان به وجود آورد. از یاد بردن مستضعفان مبتلا، یله كردن آنها و بیتفاوت گذشتن از كنار زخم و جراحات بیشمارشان، دور از انصاف است. آنان در زیر رگبارها و زنجیر تانكها به قدر سایة چادری و ظرف آبی به سوی ما چشم میگردانند؛
5. میتوان توبه كرد. از آنچه كه باید میكردیم و نكردیم. از آنچه كه نمیبایست؛ امّا به هر دلیل مرتكب شدیم. میتوان صمیمانه با خودمان، با مردم سخن بگوییم، دیوارهای حائل را برداریم و اعتماد را دیگر بار به مردم هدیه كنیم. اعتماد نه بر مردم، بلكه اعتماد مردم به خودمان. آنگاه كه نانی در كف مردم نماند و امنیتی كه در آن به سر برند، تنها اعتماد آنان به حاكمان است كه آنان را برای ماندن در كنارشان دلگرم میسازد.
هیهات، ما در این باره راه نرفتة بسیاری داریم.
اللهمّ عجّل لولیّك الفرج. انشاءالله
اسماعیل شفیعی سروستانی
17 رمضان 1433 ه .ق.