هيچگونه كمبودي در اين كتاب نيست تا از خارج جبران شود؛ نه كمبود قانون و دستورهاي انساني و نه كمبود شناخت و معارف اسلامي و نه قصور در تبيين آنها؛ يعني هم از لحاظ محتوا و مضمون، بينياز از مطالب بيگانه است.
قوام زهد دینی تنها به اعراض قلبی و انصراف نفسانی از پدیدهها و جلوههای دنیوی نیست، بلکه در تحقق آن، نوعی ترک و تقلیل در تمتعات مادی برای رسیدن به مقاصد معنوی و اجتماعی نیز مدخلیت دارد. پیداست که استفادة متعارف و منطقی از بهرههای مادی و ورود در عرصههای زندگی با مراعات حدود الهی، هیچگونه منافاتی با حقیقت زهد ندارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در نوشتاری بمناسبت شب های مبارکه قدر با عنوان «شب قدر؛ مبدأ تاریخ کمال بشریت» آورده است :
تا خدا خدایی میکند، این انسان در حرکت است و حرکت استکمالی دارد. لذا خیلی از بزرگان میگویند این انسان وقتی مُرد از حرکت میافتد. اگر بهشتی باشد به بهشت میرود و در آنجا خوش است و اگر جهنمی است، به جهنم میرود و در آنجا در الم و آتش جهنم و بدبختی است.
حضرت آیتالله مظاهری گفتند: اگر ما دل داشته باشیم، تا سرحد عشق خدا را دوست داریم. لذا وقتی تا سرحد عشق خدا را دوست داشته باشیم، نافرمانی از خدا در زندگی ما نیست و ما به طور ناخودآگاه گناه نمیکنیم.
حضرت آیتالله العظمی جعفر سبحانی در درس تفسیر قرآن خود بیان کرد: در آیات فروانی نسبت به توسل و شفاعت پیامبر سخن گفته شده است که یکی از آن موارد آیه 64 سوره نساء و دیگری آیه 5 سوره منافقون است که به وضوح در مورد شفاعت پیامبر (ع) نسبت به مومنان و مشرکان سخن گفته شده است.
اندیشه انحصار تفسیر قرآن برای معصوم به اخباریون شیعه بر میگردد؛ نه علما، بزرگان و اکثر شیعه امامیه. به همین جهت در طول تاریخ تشیع، دهها تفسیر برای قرآن نگارش یافته است که ضرورت آن؛ مستند به ادلّة عقلی، روایی و قرآنی است.
حضرت آیت الله نوری همدانی گفتند: برای داشتن جامعه ای شکوفا و کامل، نقش مادران و زنان بسیار بیشتر از پدران جامعه است و بانوان در ساختن جامعه ایده آل، موثر هستند.
حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در درس خارج فقه خود بیان کرد: اگر یک عالمی بخواهد به همین آسانی کسی را خارج از دین بداند مقلدین او دست به اسلحه خواهند برد. عالم و فقیه باید بداند چه میگوید و با ادب و احترام سخن بگوید و اگر کسی مخالف حرفش را زد به راحتی حکم به تکفیر او ندهد. اگر کسانی مانند شیخ وحید بهبهانی و امثال او نبودند بعید نبود که شیعه هم دچار سلفیت و تکفیریت میشد. عالم و فقیه باید بداند که چگونه و کجا چه حرفی بزند.