به روشنی پیداست که واشینگتن بیتوجه و غافل از این رویدادها، قصد دارد به جنگهای دایمی و ساخت پایگاههای دایمی خود ادامه دهد و باز هم بازخوردهای بیشتری را تولید کند و سرزمینهای باز هم بیشتری را بیثبات کند، تا وقتی که خودش را زنده زنده بخورد. این است تعریف افول کاملاً امریکایی، در جهانی که به صورت نامنتظرهای، جدید است. بله، دندانها شاید هنوز در شریان گردن فرو رفته باشند، ولی فارغ از هر فکری که پترائوس در سر دارد، درباره اینکه دندانهای چه کسی بر شریان گردن چه کسی فرو رفته است، باید بیشتر اندیشید.
آیا عوامل جهانیسازی از مشارکت در فروپاشی خاورمیانه، منافعی دارند؟ شکی نیست. این انزجار بسیار دامنگسترده و خشم جمعی فروخورده، چیزی نیست که به سادگی و به طور مصنوعی بتوان آن را تولید کرد. احتمال دارد این خشم نسبت به تاکتیکهای حکومتی فئودالی دیکتاتورها در جهان عرب (که بیشتر آنها را صاحبان منافع امریکایی و اروپایی نصب یا حمایت کردهاند) بسیار بیشتر باشد؛ خشمی که بی سر و صدا در طول زمان شکل گرفته است. پس چرا دولتهای غربی از سرنگونی گماشتگانی که خودشان آنها را بر مسند قدرت نشاندهاند، شادمانی میکنند؟
ماجرای سوریه نیز ناشی از مباحثی است که عرض شد. عدم انعکاس و تحلیل ایران نیز از وقایع سوریه ساده نیست. در سوریه نیز مانند سایر کشورها مردم مطالباتی دارند و نظام هم در حال ایجاد اصلاحات است. برای مثال قوانین مختلفی که در این کشور سالها پیاده می شد، لغو شد. مثلا قوانین فوق العاده، دادگاه های ویژه امنیتی. همچنین مطالباتی چون مبارزه با بی عدالتی و فساد و ایجاد فرصت کاری برابر، آزادی بیان و مطبوعات از سوی دولت «بشار اسد» با شیبی ملایم در حال اجراست.
چه کسی باور میکند که مبدع فرهنگ و اصل عملیّات انتحاری اسلامی، ما بودهایم و آن را رواج دادهایم. این ما بودیم که از طریق کمیتههای تخصّصی این تفکّر را به وجود آوردیم و از طریق مزدوران آن را میان اسلامگرایان و مجاهدان گسترش دادیم تا آنها دست به عملیّات تروریستی انتحاری ضدّ برادران مسلمان خودشان بزنند. به نام و بهانۀ مبارزه با تروریسم اسلامی، توانستیم تمامی قدرتهای خود را بازیابیم و خود را سازماندهی کنیم، همۀ مخالفان خود را در میان رهبران آمریکایی و غربی به حاشیه برانیم، آنها را پاکسازی کنیم و این گونه، ناوگانهای خود را برای حمله به جهان به حرکت درآوردیم. سرآغاز حملات ما، افغانستان و عراق بود.