11 آگوست 2011 تعدادی سنگ آسمانی در نزدیکی سواحل لس آنجلس و شهرهای مختلف دیگری در جهان از جمله؛ توکیو، ریو دو ژانیرو، نیویورک، هنگ کنگ، لندن، پاریس، بارسلونا، هامبورگ و سیدنی با زمین برخورد می کنند.دانشمندان ناسا برخورد این سنگ های آسمانی را رصد می کنند. اما ناگهان اتفاق دیگری رخ می دهد. از میان این سنگ ها موجوداتی مسلح به سمت مردمی که در ساحل لس آنجلس حضور دارند شلیک می کند. واحدهای مارینز ارتش آمریکا بلافاصله از پایگاه پندلتون برای مقابله با این تهدید به منطقه اعزام می شوند و داستان حول یکی از یگانهای مارینز که برای تخلیه منطقه سانتامونیکای لس آنجلس از غیر نظامیان که قرار است به زودی بمباران شود،شکل می گیرد. در میان اعضای این واحد سرجوخه کهنه کاری با نام "مایکل ناتز" حضور دارد. او بیست سال در ارتش خدمت کرده است؛ اما در آخرین ماموریت اش در عراق تمام واحد خود را از دست داده و پس از آن وقتی به کشورش بر می گردد، و تقریبا همزمان با روی دادن این بحران از خدمت در ارتش استعفا می دهد. با این حال ناتز به دلیل شرایط اضطراری دوباره به خدمت گرفته می شود.
فرمانده گروه نیز ستوان دومی با نام "ویلیام مارتینز" است. او بر اساس ماموریتی که به او داده شده گروه را در منطقه سانتا مونیکای لس آنجلس به سمت ایستگاه پلیس هدایت می کند. این گروه از کماندوهای آمریکایی مسوولیت دارند تا افراد غیر نظامی را از این منطقه تخلیه کرده و به نقاط امن ببرند. تنها سه ساعت بعد قرار است تا نیروی هوایی آمریکا این منطقه لس آنجلس را بمباران و به طور کلی نابود کند تا مهاجمان بیگانه نتوانند در لس آنجلس نفوذ کرده و مناطقی از آن را به تصرف در آورند.در ایستگاه پلیس نیز یک گروه دیگر از ارتش آمریکا به آنها اضافه می شوند که در میانشان یک سرجوخه زن با نام "النا سانتوز" عضو نیروی هوایی آمریکا حضور دارد. او نیروی اطلاعاتی و فنی است و در کنار سرجوخه ناتز و یکی دو نفر از اعضای گروه شخصیت های اصلی این فیلم را تشکیل می دهند.
نبرد لس آنجلس بر خلاف آنچه که به نظر می آید بیش از آنکه یک فیلم علمی تخیلی اکشن باشد یک حماسه سرایی است، که در آن با پیشرفت داستان قهرمانان جنگی آمریکایی شکل می گیرند و معنا پیدا می کنند و در نهایت می توانند به نمایندگی از خوبی مطلق بر بدی مطلق چیره شوند. بر خلاف آثار دیگری که درباره جنگ در آمریکا ساخته شده اند در این اثر خبری از انحرافات اخلاقی یا حتی خشونت های معمول در آدم های جنگ در گروه کوچک مارینزهای نبرد لس آنجلس دیده نمی شود. آنچنان بعد انسانی در فضای چالش برانگیز فیلم تشدید می شود که قابل مقایسه با فیلم های تبلیغاتی ارتش آمریکا نیز نیست. از طرف دیگر ماجرا دشمن مقابل به هیچ وجه حتی از نظر ظاهری بعد انسانی ندارد و همین هر گونه همدردی را با او غیر ممکن می کند. حمله بیگانگان به بزرگ ترین شهرهای جهان نیز بر این فضای همذات پنداری با این گروه کوچک کماندوهای آمریکایی شدت می بخشد؛ آمریکا به نیابت از جهان در مقابل تهدید می جنگد؛ آنهم با انسانی ترین اهداف ممکن.
سال های پس از جنگ جهانی دوم امکانی را برای هالیوود و صنعت سینمای جهان ایجاد کرد تا یک بار دیگر موضوع جذاب فرازمینی ها را به پرده سینما و صفحه تلویزیون بیاورد. اما این بار تنها هدف سرگرم کردن مردم نبود.جنگ سرد محملی بود تا به کنایه و اشاره روس ها و بلوک شرق را هر بار به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به عنوان دشمنانی خانه برانداز و تهدید کنندگان حیات بشر معرفی کنند. مردم در بلوک غرب همواره باید از یک دشمن می ترسیدند که کمونیست ها برای این نقش یکی از مناسب ترین ها بودند. بلشویک هایی که می خواستند همه مردم را به زیر یوغ خود بگیرند. در همین فضا بود که گاه از جهان آینده نیز سخن گفته می شد؛ "1984" اثر جرج اورول رمانی بود که آینده سیاهی را برای جهان ذیل رژیمی شبیه نظام سوسیالیستی- کمونیستی تصویر می کرد دنیایی که تحت سیطره برادر بزرگ اداره می شد و در آن برای آزادی های انسانی پشیزی ارزش قایل نبودند."نامیرا"ی کریستوفر فرانک هم همان مسیر را می رفت و تقریبا از همان خط داستانی پیروی می کرد.حتی بعدها برای توجیه بعضی برنامه های نظامی و تسلیحاتی تریلرهایی مانند جنگ ستارگان ابداع شد. در کل دهه هفتاد و خصوصا هشتاد را می توان بهار ساخت آثار جنگ با فرازمینی ها و سخن گفتن از آینده دانست. آثاری که حتی پایشان به برنامه ها و فیلم های مخصوص کودک و نوجوان هم باز شد.
در سال های پایانی دهه 90 و آغاز قرن بیست و یکم، چهره جهان تغییر کرده بود و لا اقل برای چند سال سیاست جهانی، دنیای تک قطبی را تجربه می کرد. این بار ساکنان بخش غربی کره خاکی و آنهایی که در همان سپهر تنفس می کردند پس از یازدهم سپتامبر هیولای دیگری برای ترسیدن پیدا کرده اند. لیست آثاری که استودیوهای هالیوود با موضوع حمله تروریست های مسلمان به مردم آمریکا ساخته اند آنقدر بلند و مطول است که جمع آوری آن و توضیحی کوتاه درباره هر فیلم، می تواند تبدیل به یک اثر پژوهشی با موضوع "هالیوود و مسلمانان در قرن بیست و یکم" شود. این در حالی است که سریال های بلند تلویزیون های آمریکایی را به کناری گذاشته و به آنها نپردازیم.
اما در سال های 2009 تا 2011 یک جریان دیگر به موازات تهدیدات تروریستی دشمن جدید غرب، طراحی و شکل داده شده است یک بار دیگر فرازمینی ها و بیگانگان به زمین می آیند و زندگی بشر را تهدید می کنند. باز هم سریال هایی چون "V" را نادیده می گیریم. اگر چه کم بیش مسلمانان را این بار در قواره فرازمینی ها به نمایش می گذارد و بیگانگانی را نشان می دهد که شبیه تو هستند و سالها در کنار تو زندگی می کردند اما در درون هیولاهایی هستند که در بیشتر اقدامات جنایت بار گذشته از قتل کندی تا یازدهم سپتامبر احتمالا موثر و مقصر بوده اند. سریال "EVENT " هم چنین داستانی را در خود دارد و البته از این جنس سریال ها کم ساخته نشده اند.جریان جدیدی پا به عرصه سرگرمی سازی نهاده است. جریانی داستان هایش بر محور فرازمینی ها استوار است. از یک سو داستان قبلی حمله مهاجمان به زمین یک بار دیگر بازخوانی می شود و از طرف دیگر رگه های سینمای جادوگری و سحر به فضای داستان های هالیوودی اضافه می شود. اما این بار ماجرا اندکی با دور جنگ سرد متفاوت است، این بار نه حمله فضایی ها و نه سحر و جادو تنها جنبه فانتزی ندارد و رگه های جنبه های اعتقادی را می شود در آن دید.
داستان ها دیگر 100 سال یا بیشتر را برای آینده پیش بینی نمی کنند. قصه های فرازمینی مربوط به زمان حال و یا حداکثر یکی دو سال آینده است و البته این بار به جای سفر به آینده سفر به گذشته در جریان است."فصل جادوگری" تولید سال 2011 یکی از این دست آثار است، این فیلم تا قرن چهاردهم میلادی و دوران جنگ های صلیبی به گذشته می رود تا در گیر و دار دست و پا زدن اروپا در میان بلای سیاه طاعون حلول شیطان و مبارزه با آن را با کتاب سلیمان نقل کند و در حاشیه مسلمانان را به عنوان دست آویز شیطان معرفی کند.
در این سو در عصر حاضر ناگهان و بی هیچ مقدمه ای یک روز صبح و پیش از طلوع آفتاب موجودات فرازمینی به شهر لس آنجلس حمله می کنند. "اسکای لاین"، " خط آسمانی" دوباره داستان را به مدینه فاضله کالیفرنیا می کشاند؛لس آنجلس کجاست؟ لس آنجلس نماد آن تقدیر تاریخی جهان مطلوب آمریکا است. سرزمین ملل که با قیادت آمریکا به بهشت موعود می ماند و حالا بیگانگان بدون هیچ تهدید و توضیحی به این شهر حمله می کنند و مغز انسان ها را می دزدند و از به اسارت گرفتن مغزها موجودات جدیدی از جنس خودشان می آفرینند و...
این بار دوباره فرازمینی ها به لس آنجلس حمله می کنند و این مارینزهای آمریکایی هستند که برای نجات بشریت و جان به کف گرفت و می کشند و می میرند و حماسه می آفرینند.
مشرق
نشریه آلمانی اشپیگل نوشت: در حالی که رفاه و پیشرفت اجتماعی به رویایی برای نیروی کار آلمان بدل شده است، بازار کار کشور را کارگرانی از بلغارستان تامین می کنند که قاچاقچیان نیروی کار آنها را با وعده کسب درآمد و سرپناه در 'سرزمین شیر و عسل' وسوسه و اغوا کرده اند.
به گزارش ایرنا، اشپیگل نوشت: 'اچ' 33 ساله قاچاقچی نیروی کار که زمانی به عنوان دلال فروش احشام در بلغارستان مشغول به کار بود و رونق کارش مستلزم توجه به سلامتی و مطلوبیت گوشت احشام بود، امروزه دلال انسان است و بیش از سلامتی کارگران، به سود خود می اندیشد.
'اچ' که با مینی بوس خود هر هفته هشت کارگر را از بلغارستان به آلمان قاچاق می کند، مشخصات و توانایی های هر یک از آنها را در اختیار کارفرمایان و مشتریانی قرار می دهد که متقاضی خدمات ساختمانی، نظافت و یا کار در بارها هستند و در ازای این خدمات، پول و سرپناهی برای خواب در اختیار کارگران بلغار قرار می دهند.
یکی از کارگران بلغاری که از طریق 'اچ' وارد آلمان شده و پس از چهار سال به گفته خودش 'بردگی'، درصدد بازگشت به بلغارستان است، با لبخندی محزون که نشان از مرگ آرزوها و رویاهایش دارد، گفت: 'من هم از سوی اچ وارد آلمان شدم. آنها مردم را زنده زنده می خورند. آلمان اردوگاه بردگان است.'
پس از پیوستن بلغارستان به اتحادیه اروپا در سال 2007، شمار بلغارها در آلمان به 36 هزار نفر رسید و این رقم در سال گذشته میلادی (2010) 20 درصد افزایش یافت، اما کسی از بازار کار سیاه و شمار کارگران بلغاری که از طریق قاچاقچیانی مانند 'اچ' وارد آلمان شده اند، اطلاع دقیقی ندارد.
بلغارها در مقام شهروندان اتحادیه اروپا نیازی به اخذ روادید و یا مجوز اقامت در آلمان ندارند، اما اقامت و یا کار به مدت بیش از سه ماه در این کشور مستلزم کسب مجوز از برلین است.
ساتیا سای بابا در سن ۱۴ سالگی- در تاریخ ۲۳ ماه مه ۱۹۴۰- اعلام کرد که روح خداوند در جسم او حضور دارد و او برای هدایت انسانها بر روی زمین ظهور کردهاست.
به گزارش مشرق، شبکه خبری BBC دقایقی پیش خبر داد که "ساتیا سای بابا" یکی از سرشناس ترین رهبران عرفان های نوظهور که مدعی خداگونگی تجسم خداوند است، پس از مدتی وخامت حال از دنیا رفت.
"باگوان شری ساتیا سای بابا" متولد ۲۳ نوامبر ۱۹۲۶ در دهکدهای کوچک به نام پوتاپارتی است. او یکی از مدعیان خداگونگی تجسم خداوند بوده است. پدر او «پداونکاپاراجو» ومادرش «ایشوارامباً بودند. ساتیا، فرزند چهارم خانوادهای فقیر و مومن بود و بهجز او خانواده راجو یک پسر و دو دختر دیگر نیز داشتند.
ساتیا سای بابا در سن ۱۴ سالگی- در تاریخ ۲۳ ماه مه ۱۹۴۰- اعلام کرد که روح خداوند در جسم او حضور دارد و او برای هدایت انسانها بر روی زمین ظهور کردهاست. او خود را سای بابا نامید و گفت که تجسم بعدی» شیردی سای بابا «است که سالها پیش در ایالت» ماهاراشترا" در ده شیردی زندگی میکرده است.
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی با بیان اینکه ایران تنها کشور مصرفکننده کراک است، گفت: سال گذشته 25 تن هروئین در سطح کشور کشف شد که 90 درصد آن هروئین کراک بوده است.
به گزارش فارس، حمیدرضا حسینآبادی پیش از ظهر امروز در همایش ملی آسیبهای اجتماعی خراسان جنوبی اظهار داشت: اقدامات خوب مرزبانی نیز سبب شده که در ارتباط با انسداد مرزها اقدامات بسیار خوبی صورت گیرد و برخورد بیشتری با قاچاقچیان مواد مخدر داشته باشیم.
وی افزود: استانهای خراسان رضوی و خراسان جنوبی در ارتباط با انسداد مرزها بسیار خوب عمل کرده است.
حسینآبادی با بیان اینکه عمده مشکلات کشور در ارتباط با مواد مخدر مربوط به جنوب سیستان و بلوچستان است، تصریح کرد: هنوز انسداد مرزها تکمیل نشده که امید است با اختصاص اعتبار لازم در دو سال آینده انسداد مرزها را کامل کنیم.
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی کشور گفت: اعتباری بالغ بر 500 میلیارد تومان برای انسداد کامل مرزها نیاز است که امید است تمام این اعتبار اختصاص پیدا کند.
* نگرانیهای پلیس در حوزه مواد مخدر صنعتی است
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی کشور با بیان اینکه تمام نگرانیهای پلیس در حوزه مواد مخدر صنعتی است، اظهار داشت: تبلیغات زیادی در این ارتباط صورت گرفته که این مواد اعتیادآور نیست که جوانان ما باید در این زمینه هوشیار باشند.
حسینآبادی با بیان اینکه پروسه زمانی که مواد مخدر صنعتی تأثیر خود را بگذارد، بسیار طولانی است، ادامه داد: در حال حاضر استفاده از این مواد در پارتیها و باشگاههای بدنسازی بسیار رواج پیدا کرده است.
وی یادآور شد: در حال حاضر بسترهای زیادی فراهم شده که جوانان کشور ما را آلوده این مواد خطرناک کنند که باید خانوادهها در این زمینه بسیار هوشیار باشند.
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی کشور گفت: کم توجهی، برخوردهای تند و عدم نظارت بر رفتار فرزندان توسط والدین یکی از دلایل مهمی است که جوانان به سمت مواد مخدر گرایش مییابند.
* کشف بیش از یک تن شیشه در سال گذشته در کشور
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی کشور از کشف یکهزار و 433 کیلوگرم شیشه در سال گذشته در سطح کشور خبر داد و گفت: بیش از 147 کارگاه و آشپرخانه خانگی نیز در این راستا شناسایی و افراد آن دستگیر شدند.
حسینآبادی اظهار امیدواری کرد: تولید، قاچاق، ترانزیت و خرید و فروش شیشه با توجه به مجازاتهای سنگین در سطح کشور کاهش یابد.
وی ادامه داد: از سال 83 ورود شیشه به کشور ما توسط کشورهای اروپایی و با قیمت کیلویی 95 میلیون تومان بود که با توجه به قیمت گران آن قاچاقچیان در داخل کشور دست به تولید شیشه زدند.
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی کشور علت افزایش شیشه را در سالهای اخیر در سطح کشور به دلیل نبود قانون و ارزان بودن آن دانست و گفت: اما با مجازاتی که از 15 بهمن ماه سال گذشته برای دستگیری افرادی که شیشه مصرف میکنند، گذاشته شد، امید است مصرف این ماده کاهش یابد.
* ایران تنها کشور مصرفکننده کراک
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی کشور با بیان اینکه تنها کشور ایران مصرفکننده کراک است، یادآور شد: سال گذشته 25 تن هروئین در سطح کشور کشف شده که 90 درصد آن هروئین کراک بوده است.
حسینآبادی افزود: باید به طور جدی با قاچاقچیان اینگونه موادهای خطرناک مبارزه و از ورود آن به کشور جلوگیری کنیم.
یکی از سردمداران عرفانهای کاذب، در شرایط بحرانی جسمی قرار گرفته و گفته میشود در آستانه مرگ است.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: سایتا سای بابا، در هند مدعی خداگونگی است و میگوید روح خدا در جسم او ظهور کرده تا انسانها به وسیله او هدایت شوند.
طرفداران این مدعی عرفان میگویند معجزات "سایتا سای بابا" هر روز در سراسر جهان مشاهده میشود و خود او میگوید: "بزرگترین معجزه من قدرت تغییر و تحول در انسان هاست". افکار انحرافی این قبیل مدعیان عرفان، مشکلات زیادی را برای مردم در گوشه و کنار جهان پدید آورده است.
به گزارش مشرق موسیقی زیرزمینی در ایران شیوع وافر و خزنده ای داشته و "موسیقی متال" که نوع خطرناک و شایعی از موسیقی زیرزمینی است؛ همه بار ترویج شیطان پرستی را بر دوش دارد و "مرزهای شیطانپرستی" را می گشاید.
در سایه غفلت مسولان و دستگاه های فرهنگی کشور موسیقی زیرزمینی، به رشد خطرناکی در کشور دست یافته، و گروه های موسیقی شیطان پرستی با سو استفاده از این غفلت، به ترویج عقاید ضاله شیطان پرستی می پردازند.
این موضوع تا آنجا پیش رفته است که این گروه ها با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد و نهادهای فرهنگی دانشگاه ها، کنسرت هایی را در دانشگاه های کشور از جمله دانشگاه تهران و اصفهان داشته اند.
موسیقی زیرزمینی در دهه هشتاد شمسی شیوع وافر و خزنده ای را در ایران داشت. این نوع موسیقی، بازتاب مسخ فرهنگی جامعه است و فریاد نسلی است که این سالها به اسارت فرهنگی غرب در آمده اند.
در حقیقت "موسیقی متال" که نوع خطرناک و شایعی از موسیقی زیرزمینی در ایران است؛ همه ی بار ترویج شیطان پرستی را به یکباره بر دوش دارد و می توان گفت هرجایی که موسیقی متال شایع باشد؛ "مرزهای جغرافیایی شیطانپرستی" تا آنجا گسترده شده است.
به دلیل نسبت نزدیکی که میان موسیقی متال و شیطان پرستی وجود دارد؛ این موسیقی درد فقدان حضور خدا در جامعه را تسکین می بخشد.
موسیقی زیر زمینی در ایران
طبق بررسی های رسمی 87 گروه موسیقی زیرزمینی با 133 خواننده در ایران شناسایی شده است.
موسیقی زیرزمینی در ایران، متناسب با شیوع پدیده های غالب فرهنگی در دهه های گذشته آمریکا، همان راه را با اندکی تاخیر طی نموده است. پدیده های فرهنگی و اجتماعی هیپی (دهه 70) ، پانک (دهه 80) ، رپ (دهه 90) و نهایتا سیطنیسم یا شیطان پرستی در دهه اخیر، بروز پیدا کردند.
جریان موسیقی زیرزمینی و یا آندرگراند، بیش از آنکه به جریان موسیقی بازار و موسیقی پرمخاطب روز وابسته باشد با جریانات هنری-فرهنگی در دل شهر های بزرگ تنیده شده است .
موسیقی زیرزمینی ، موسیقی واحدی نیست و سبک های متعددی را دربر می گیرد که هر کدام از انواع آن هدف مشخصی دارند.
موسیقی متال
موسیقی متال که ریشه در سبکهای راک و بلوز دارد از حدود سال 1960 در آمریکا و انگلیس شکل گرفت.
مهمترین شاخصه سبک متال موضوع شیطانپرستی است که هم در تصاویر و لوگوهای مربوط به این گروهها قابل رؤیت است و هم در اشعار ضدّ خدایی و مبتذل آنها.
روابط غیرعادی جنسی، فحشا و بیبندوباری، میگساری و خشونت، توهین به مقدسات، استفاده از مواد مخدر صنعتی و استفاده بی حد و حصر از هرچیز که انسان را از حالت طبیعی خارج میکند؛ از دیگر مسائل مطرح در گروههای فعال در این سبک است که این مشخصات همگی در گروه های متال ایرانی به چشم می خورد.
خشونت موجود در این موسیقی و محتوای ضدّ الهی آن گاهاً منجر به آتش زدن کلیساها و دیگر اماکن مقدس در کشورهای غربی شده است.
انتظار میرود در سالهای آینده اثرات منفی این جریان با شدّت بسیار بیشتری در جامعه ایران مشاهده شود.
این گونه از موسیقی در حقیقت از هنر مدرن و فرهنگ جاری بر روزگار مدرن و پست مدرن به یادگار مانده است و با انارشیسم فرهنگی در غرب پیوند خورده است.
موسیقی متال شاخه های متعددی از جمله ، ترادیشنال متال، ثرش متال، پاور متال، دث متال، بلک متال و اسلایر را دارد.
اسلایر slayer به معنی قاتل نام گروهی آمریکایی به سبک موسیقی متال است که با پخش آلبوم "حکمفرمایی در خون" مشهور شد. ریتم موسیقی گروه بسیار سریع و صدای خواننده خشدار و فریادگونه است. که در ایران چند گروه با همین نام فعالند.
دِث متال (Death Metal) یکی دیگر از سبک های متال است. موسیقی ای که سعی برنشان دادن جنبه های پوچی ، مرگ، درد و رنج دارد. در این سبک، اشعار تاثیرگذار با صدای بلند و جیغ گونه و خشن ادا می شود. سه آلبوم "فرمانروایی در خون" و "جیغ خون لخته شده" آلبومهایی بودند که این سبک جدید را به هواداران متال معرفی کردند. به خاطر مشخصات منحصر به فرد خود، دِث متال هنوز هم پرطرفدار و در حال گسترش و پیشرفت است. گروههایی که در این سبک فعّال بودهاند و هستند بیشمارند.
درباره گروه اس دی اس SDS
گروه اس دی اس (SDS) که به سبک دث متال (Death Metal) از زیر شاخه های موسیقی متال فعالیت می کند؛ در فروردین 1383 در ایران تاسیس شد .
هدف از تشکیل SDS پر کردن خلاء موجود در موسیقی متال ایران در زمینه وجود یک گروه با قابلیت نوازندگی و آهنگسازی بسیار بالا و همچنین فعالیت در صحنه و بازار موسیقی زیرزمینی ایران و جهان عنوان شده است.
اعضای گروه پس از تاسیس SDS اقدام به بازنوازی تعدادی از آهنگهای مهم و مورد علاقه خود از گروه های معتبر دث متال Death Metal مانند دیساید و اسلایر و… نمودند .
فهرست اجرای اسلایر در ایران توسط این گروه
اولین اجرا تالار اندیشه اصفهان مهر 83
دانشگاه شیراز سال 83
دانشگاه صنعتی، بهمن 83
باشگاه ارامنه 84
دانشگاه تهران تالار فردوسی/دانشکده ادبیات آذر 85
دانشگاه تهران تالار ابن سینا/ جشنواره راک یا همایش یوسف اسلام (فستیوال گروه ها) دی 85
تالار خانه معلم تهران اسفند 85
و...
اجرای قطعات متال این گروه بصورت زنده، با ترغیب تهیه کنندگان برنامه های موسیقی صورت گرفت و به دلیل وجود مطالبه ی طرفداران متال و همکاری ویژه مسوولان فرهنگی کشور، گروه SDS اولین اجرای زنده رسمی خود را بنام Rise Of Brutality در تاریخ 16،17و18 مهر83 دراصفهان و در مکان تالار اندیشه نمود که با موفقیت و استقبال ویژه دوستداران متال اصفهان روبه رو شد.
پوستر تبلیغاتی اجرای این گروه در دانشگاه تهران
دریافت مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
گروه SDS بلافاصله پس از اجرای خود در اصفهان اقدام به برگذاری کنسرت جدید خود در تهران با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد نمود.
پس از چندین اجرای زنده و رسمی علاوه بر ادامه برنامه کنسرتهای زنده، اقدام به تهیه و تدارک اولین آلبوم رسمی گروه نمودند که بصورت رسمی روانه بازار شد .
یکی از اعضای گروه در این خصوص می گوید: بعد از مدتها سکوت در صحنه متال ما بلاخره موفق شدیم این سکوت مرگبار را بشکنیم . این کنسرت تنها نمایش گوشه ای از قدرت و مهارت SDS برای معرفی سبک Death Metal به هواداران می باشد .
وی در ادامه می گوید: ما بر روی موسیقی دست گذاشتیم و موفق شدیم. بالاخره یکی باید این کار را می کرد. با فعالیت ها و اجرا های ما گروه های متال در ایران جان گرفتند.
این روزها این گروه و گروه های مشابه بصورت علنی در محیط های آموزشی و فرهنگی از دانشگاه ها گرفته تا فرهنگسراها مشغول اجرای برنامه می باشند و همچنین آلبوم این گروه ها به راحتی در بازار مشاهده می شود.
از آنجا که روحیه تنوع طلبی در مخاطبان موسیقی متغیری است که بقای موسیقی زیرزمینی را تضمین می کند؛ این روزها موسیقی رپ رفته رفته جای خود را به موسیقی متال با محتوای شیطان پرستی خواهد داد و از این حیث بیش از پیش محتاج توجه مسوولان فرهنگی کشور است.
به گزارش صداقت، حتی در داخل واشنگتن پایتخت آمریکا، دختران نوجوان که سن برخی از آنها حدود 13 سال است، برای بردگی جنسی خرید و فروش می شوند.
برآورد اف.بی.آی نشان می دهد هر سال بیش از 100 هزار دختر زیر سن قانونی برای بردگی جنسی در آمریکا تجارت می شوند. متأسفانه زمانی که این دختران نوجوان بازداشت می شوند، به جای اینکه به مشکل آنها رسیدگی شود و باندهای قاچاق انسان کشف و متلاشی شوند، یا به زندان می افتند یا به دارالتأدیب فرستاده می شوند.
در قوانین ضد روسپی گری آمریکا، کودکان زیر سن قانونی از تعقیب قضایی معاف نشده اند. آمارها نشان می دهد تنها در یک سال گذشته یک هزار و 600 نوجوان در آمریکا به استناد قانون ضد روسپی گری بازداشت شده اند.
حامیان حقوق کودکان می گویند دولت هیچ بودجه ای به حمایت از قربانیان بردگی جنسی اختصاص نداده است.
گویا پس از قتل و تجاوز، بیماری آدمخواری بسیار در اروپا واگیر پیدا کرده است. چنان چه در سال 2011 چندین مورد در کشورهای انگلیس و آلمان اتفاق افتاد.
«iranpn.com»نوشت: نینا (Nina) دختر نوجوان 14 ساله و توبیاس (Tobias) دختر نوجوان 13 ساله، قربانیان قاتل آدمخوار به نام جان او. (Jan O.) 26 ساله هستند.
این جنایت وحشتناک که امروز و به خاطر نزدیک شدن دادگاه خبرش منتشر شد، در ماه نوامبر و در شهرستان کوچک بودنفلد (Bodenfelde) آلمان رخ داد. پخش این خبر اذهان عمومی آلمانیها را شوکه کرد.
جسد چاقو خوردهی این دو قربانی نوجوان،در زیر درختی در یک مزرعه در منطقهی نیدرزاگسن (Niedersachsen) کشف شد و بر اساس آثار، شواهد و گزارشات، جستجوی برای یافتن قاتل شروع شد. جان او. قاتل آنها بود که دادگاهش در روز چهارشنبه در گوتینگن آغاز میگردد.
اما اکنون جزئیات بسیار وحشتناکتر و زنندهتری از این جنایت فاش شده است، چرا که قاتل در اعترافات خود نوشته است: «اقدام به خوردن بخشهایی از بدن قربانیان خود نموده است.»
سخنگوی دادگاه جاکوبتس (Jakubetz) نیز تأیید کرد زخمی که حاکی از کنده شدن تکهای از گوشت گردن با دندان است در گردن نینا دیده شده است. وی هم چنین به کنده شدن تکهای از پای راست نیز اشاره کرد.
ماجرا از این قرار است که جانی آدمخوار، در تاریخ 15 نوامبر 2010، به قصد تجاوز به نینا حملهور میشود و وقتی با مقاومت او روبرو میشود، وی را با ضربات مشت، لگد، بطری پر آبجو و در نهایت ضربه چاقو به گردنش به قتل میرساند.
پنج روز بعد، او جنایت دوم را طراحی میکند. بنا به دادخواست، او سعی میکند تا برای توبیاس 13 ساله دام بگذارد. لذا او را به زیر همان درخت صنوبری که مقتول اول را در آنجا پنهان کرده بود میکشاند. و سپس اقدام به خفه کردن او مینماید و سپس از این اقدام دست کشیده و با چاقو به جان او میافتد و دخترک بیچاره به علت خونریزی شدید از ضربات متعدد چاقو کشته میشود.
کارشناسان معتقدند که قتل دوم میتوانست اتفاق نیافتد، چرا که پلیس جان را در همان 15 نوامبر در یک ماجرای آتشسوزی به عنوان مظنون دستگیر کرده بود، اما دادگاه او را آزاد کرد.
پس از آزمایشات ثابت شد که این قاتل جوان، هم معتاد به الکل است و هم مواد مخدر و کارشناسان تأیید کردهاند که علت هر دو قتل جانی صفتی و خونخواری اوست.
بی باک - "هارولد کامبینگ" کشیش شهر اوکلند واقع در ایالت کالیفرنیا آمریکا در یک پیشگویی عجیب مدعی شد: روز 21 مه سال 2011 جهان به پایان می رسد البته جالب اینکه این بار حتی ساعت دقیق این واقعه مشخص شده که ساعت شش بعد از ظهر می باشد!
این کشیش آمریکایی در سخنان مضحک خود گفت: روز حساب نزدیک است. ای مردم دنیا! من درباره جام جهانی و یا روز ازدواج و یا فارغ التحصیلی از دانشگاه صحبت نمی کنم بلکه از قیامتی می گویم که خدا وعده داده و زلزله ژاپن یکی از همان نشانه هاست. ای مردم در صور بدمید! و همه را از قیامت و روز حساب با خبر کنید!
نکته جالبتر از تعیین ساعت مشخص برای روز قیامت این است که این کشیش تعداد بهشتیان و جهنمیان را نیز محاسبه کرده و به گفته ی او فقط 2% از انسانها به بهشت صعود می کنند و ماباقی جهنمیند!
در حالی که فیلم سینمایی «نبرد تایتانها» نوروز امسال از رسانهملی پخش میشود؛ این فیلم با هدفگذاری علیه باورهای مسلمانان ساخته شده است و در لایههای زیرین خود، چهرهای پلید از منجی آخرالزمان ارائه میدهد.
به گزارش فارس، در حالی قرار است فیلم سینمایی «نبرد تایتانها» روز دوم فروردین سال 1390 از رسانهملی و شبکه سوم پخش شود که اساسا این فیلم با هدفگذاری علیه باورهای دینی و اعتقادی مسلمانان ساخته شده است و در لایههای میانی فیلم به تخریب مبانی مهم دینی نظیر زیر سئوال بردن اعتقاد به منجی آخرالزمان و ترسیم چهرهای پلید از وی و نیز ایرانستیزی را در خود نهفته دارد.
فیلم «نبرد تایتانها» در واقع در قالب تصویر آمده بر اساس باورهای اسطورهای یونان است. این فیلم اشاره به دعوای میان المپنشینان بعد از پیروزی بر تایتانهای اولیه برای رسیدن به قدرت دارد. گرچه شکل داستان و روند داستانی فیلم همانگونه که در اساطیر یونان آمده رقم نمیخورد، اما موضوع فیلم خدایان المپ و دعوای قدیمی قدرت میان خدایان نسل دوم یا همان المپنشینان است.
اسطورههایی که در فیلم در قالب خدایان ظهور و بروز دارند عبارتند از: زئوس و فرزندانش، پوزئیدون و هادس. اسطورههایی که از آنها به عنوان «نیمه خدا» یاد میشود به آیو و پرسیوس میتوان اشاره کرد. اسطورههای دیگری که از خون یا تکهای از وجود این خدایان بوجود آمدهاند عبارتند از: عقرب شاه و کراکن.
* خلاصه فیلم
داستان فیلم در دورانی رقم میخورد که انسانها با خدایان زندگی میکنند. خدایانی که در فیلم از آنها یاد میشود فقط خدایان یونانیاند و بس. این فیلم از میان سه خدای معروف یونانی «زئوس، پوزیدون و هادس» به دعوای قدیمی میان زئوس و هادس اشاره دارد. زئوس سر برادرانش را کلاه گذاشته و خدایی آسمان را از آنِ خود کرده و در این میان سهم هادس قعر زمین و جهنم است. هادس که از این تقسیمبندی ناراحت و عصبی است در پی راهی برای قدرت یافتن بر کائنات است. قهرمان فیلم پسر نامشروع زئوس (پرسیوس) میباشد که نیمی انسان و نیمی تایتان است. پرسیوس به جنگ هادس و کراکن که مخلوق هادس است میرود و با نجات بخشیدن به شاهزاده سرزمین المپیوس، نابود کردن کراکن و تبعید هادس به اعماق زمین به کمک شمشیر زئوس و شمشیر غضب او که در قالب رعد و برقی است خدایی، بقا و توانمندی زئوس را به او برمیگرداند و به مردم هم شادمانی و صلح را هدیه میدهد.
* روایت قصه فیلم
مردمان بر علیه خدایان خود که همه چیزشان را از آنان دارند به علت نامهربانی و غضب ایشان شوریدهاند. زئوس برای تنبیه مردم با همسر پادشاه آکریسیوس که بر علیه او شورش و طغیان کرده بود همبستر میشود. در اثر همین رابطه نامشروع فرزندی به دنیا میآید که نام پرسیوس بر آن نهاده میشود. پادشاه آکریسیوس همسر و پسری که تازه متولد شده را به دریا میافکند. سالها از این ماجرا گذشته و پرسیوس که حالا جوانی برُمند است با خانوادهای ماهیگیر که او را یافته و بزرگ کردهاند زندگی میکند. سوار بر لنج کوچک همیشگی هستند که به شهر آرگوس نزدیک میشوند. سربازان آرگوس مجسمه زئوس را تخریب میکنند و در همین زمان هادس بعد از کشتن این سربازان لنج ایشان را هم نابود و غرق میکند. هادس به عرش نزد زئوس میرود و از او اجازه میگیرد تا مردم را به خاطر این سرکشی تنبیه کند. خدای آسمان (زئوس) که آدمیان را آفریده در فناناپذیری و قدرتمندی محتاج عبادت و نیایش ایشان است اما خدای سرزمین مردگان (هادس) که در زیر زمین است قدرت و بقایش را محتاج ترس مردم است. با این طرفند هادس قدرت مییابد و با آزاد کردن کراکن قدرت بلامنازع خدایان میگردد. پرسیوس که از حادثه غرق شدن نجات یافته و به سرزمین المپیوس راه یافته به دستور پادشاه و به همراه تعدادی سرباز کارکشته به مصاف هادس میشتابد. در میان راه با آکریسیوس مواجه میشوند که اکنون آلت دست و ابزار هادس است. وقتی دست او را میبرند عقربهای مهیب و غولآسایی از قطرات خون او متولد میشوند که تنها به کمک اجنه رام میشوند. جنها در فیلم با لباس بادیهنشینان عرب بوده، به زبان عربی صحبت میکنند و به عقربها دستور میدهند: «اطیعوا الجن». همین اجنه در شفا بخشیدن به دست عقرب گزیده پرسیوس، همراهی تا باغ استیگا و پرسش از جادوگران، احضار کارون، گذر از سرزمین مردگان و رسیدن به معبد آتنا و کشتن مدوسا کمک کردند. البته آیو هم که مانند پرسیوس یک نیمه خدا ولی مونث و هدیهای از جانب زئوس بود در این مسیر خیلی به پرسیوس یاری رساند.
از اینجا به بعد در فیلم نوبت تکتازی پرسیوس است. او که سر مدوسا را به همراه دارد سوار بر اسب پرندهای که از جانب زئوس به سوی او آمده به نبرد «کراکن» رفته و با سنگ کردن او توسط چشمان مدوسا و تبعید هادس به قعر زمین و دنیای مرگ به کمک شمشیر جادویی زئوس و صاعقهای که از آسمان بر دل هادس وارد میآید پادشاهی زئوس را بر مردم دنیا تمدید میکند و دنیای جدیدی را که آرزوی پدر انسانیاش که او را بزرگ کرده بود و تمامی انسانها داشتند را رقم میزند.
* نقد و تحلیل فیلم
کارگردان فیلم «لوئیس لتریئر» است که قبلا فیلمهای اکشنی مانند «ترانسپورتر 1 و 2» و قسمت دوم «هالک» را کارگردانی کرده و فردی با سابقه است. این فیلم که محصول 2010 بوده و بازیگری چهرههای سرشناسی چون سام ورتینگتون (پرسیوس)، لیام نیسون (زئوس)، جما آرتتون (آیو) و... را شاهد است، از نظر تکنیکهای ساخت، بهرهگیری از جلوههای ویژه، بازیگری شخصیتهای درجه اول فیلم، همخوانی موسیقی با متن روایی فیلم و جزو فیلمهای خوب و نسبتا قوی است. گرچه سهبعدی سازی و فروش فیلم با این فرمت موفقیت چشمگیری نداشته. داستان فیلم به نوعی همان قصه موجود در اسطورههای باستانی است و این از امتیاز بدیع بودن داستان و ایده میکاهد. هرچند سعی شده با درج برخی کاراکترها و پیچ و خم داستانی مانند پیدا شدن سر و کله اجنه بیابان آنهم درست در لحظه ناامیدی از پیروزی و سکانس ملاقات با جادوگران کمی قالب شکنی شود اما روح کلی حاکم بر فیلم همان فضای حاکم بر اسطورههای یونانی است.
با آنکه عوامل و تکنیکهای ساخت، پیشینه شخصیتی هر یک از بازیگران منتخب در نقشهای اصلی، قوت و ضعف داستان و فیلمنامه و ... در تحلیل و نقد فیلم مهم هستند اما آنچه در شیوه تحلیل و نقد محتوایی مهمتر از آن است روند داستان و مولفههای خاص انتقال مفاهیم و الگوسازی است.
* تحلیل محتوایی فیلم
این فیلم از نظر معناگرایی در راستای فیلمهایی چون «لژیون» (Legion) و «گابریل» (Gabriel) است. در هر سه این فیلمها به نوعی جبههگیری و صفآرایی بشر را در برابر خدا و موجودی به نام خالق بشر و عالم بشریت شاهدیم. گرچه محتوای هیچیک از این سه یکی نیست اما همه در یک راستا بوده و به نوعی حلقههای یک زنجیراند.
مسیری که در «گابریل» با توهین به فرشتگان مقرب خدا و اعلام جنگ فرشتگان با خدا آغاز شد، در «لژیون» به اوج خود میرسد و مایکل یا همان میکائیل که در فیلم گابریل جای شیطان را گرفته بود و فساد و پلیدی از جانب او بود در فیلم لژیون در برابر صف فرشتگان نازل کننده عذاب و برپا کنندگان رستاخیز میایستد تا از تولد کودک نامشروع یک پیشخدمت ساده به نام چارلی که به همراه جمعی در یک فروشگاه میان راه به نام آبشار بهشت گیر افتادهاند حمایت کند و نسل بشر را از خطر انقراض و آغاز رستاخیز که شروع حکومت و ابتدای سلطنت خداست بگیرد.
در این فیلم دیگر اثری از خدای واحد و فرشتگان نیست. خدای واحد در فیلم جای خود را به خدایان خُرد و ستیزهجویی داده که برای به دستگیری قدرت مطلق و خدایی کائنات هر لحظه در نبرد و کشتار مردمان بسر میبرند.
* باستانگرایی از نوع یونانزدگی
آنچه از اول تا آخر فیلم به صورت متوالی در برابر دیدگان تماشاچی تکرار میشود اسطورههای باستانی و شرکآمیز یونان است که بزرگترین و برترین این اسطورهها خدای خلقت است که به خدای آسمان شهرت دارد. در این فیلم زئوس که پدرش را اخته کرده و خود را خدای خدایان نامیده خدایگان عدل و داد معرفی میکند که تنها به دلیل ناسپاسی بندگان اجازه مجازات به برادرش هادس میدهد تا با این مجازات بندگان به شأنیت و جایگان خود پی ببرند و در مقابل خدایان صفآرایی نکنند.
البته فیلم در جای دیگر به جفای این خداوندگار و همخوابگی او با همسر آکریسیوس برای درس عبرت کردن قیام او برای تمام آدمیان علیه خداوندی خویش اشاره دارد. اما فضای کلی فیلم به گونهای است که تا آخر فیلم به خوبیهای فراوان زئوس و علاقه بیحد و حصر او به نسل بشر اشاره دارد تا آنجا که نگرفتن جان آکریسیوس و تنها بسندهکردن به آن عمل نامشروع و غیر انسانی را هم به پای این دادگری وی و بشر دوستیاش مینویسد.
تقریبا اسطورهای نیست که در فیلم به آن اشاره شده باشد و ربطی به یونان باستان نداشته باشد. گرچه همین اسطورهها را در میان اقوام و ملل دیگر چون رومیان هم میتوان یافت اما آنچه از سیر تطور اسطورهها برمیآید همین اسطورههای یونانی هستند که نام عوض کرده و با هویتی جدید به ملتهای بعد از خود و تمدنهای همسایه چون رُم راه یافتهاند.
* ریشه اومانیسم در یونان باستان
بیش از آنکه تقدم تمدن یونان بر رم و سایر تمدنهای بعد از یونان مهم باشد شکل و شمایل اسطورههای یونانی و خدایان ایشان مهم است. با کمی مطالعه در فرهنگ ادیان باستانی میتوان به راحتی دریافت بیشتر اسطورهها و الهههای آنها چهره و پیکری غیر انسانی دارند و بیشتر شبیه مظاهر طبیعت، حیوانات و ترکیبی از برخی از اینها هستند. در این میان آنچه خیلی برجسته مینماید شکل و شمایل انسانی خدایان باستانی یونان است. در واقع میتوان گفت بشرگرایی افراطی و تقدس بخشی به انسان و بالا بردن او تا حد خدایی تنها در یک تمدن بسیار برجسته است و این تمدن همان یونان باستان است. این فیلم هم به همین مساله به خوبی اشاره دارد و انسان معیار فیلم که با کاراکتر شخصیتی پرسیوس شناخته میشود نیمی خدا و نیمی انسان است و از همین رو است که خدایی در خون او بوده و قادر به انجام کارهایی است که از عهده دیگران ساخته نیست.
* نسل ویژه؛ فرزندان خدا
این فیلم هم مانند قریب به اتفاق فیلمهای منجی گرایانه هالیوود عناصر ویژهای را برای منجی خود قائل است که دیگر کاراکترهای فیلم از داشتن آن عاجزند و این همان نقطه افتراق قهرمان داستان از شخصیتهای جنبی قصه است هرچند حضوری بسیار پررنگ در فیلم داشته باشند.
نسل قهرمانان هالیوود که گاه با نشان خون اصیل در برابر مغولها یا همان افراد بیاستعداد و عادی جامعه در فیلمهایی چون «هری پاتر» به چشم میخورند، شبیه این نشانها را در کارتون و فیلم «شگفتانگیزان» و «چهار شگفتانگیز» نیز به وضوح میتوان یافت. در برخی فیلمهای دیگر داشتن قدرت جادو و تسلط بر محیط پیرامون نشان ویژه و اختصاصی شخصیت اصلی فیلم است که نمونه اینها را در «جمجمههای دوست داشتنی» و «شاگرد جادوگر» میبینیم.
در این فیلم شاخصه بارزی که پرسیوس به عنوان قهرمان قصه دارد و دیگران از داشتن آن عاجزند صفت فرزند خدایگان بودن و ویژگی نیمه خدایی وی است. همین خصیصه او را تا آنجا پیش میبرد که بر همه مسائل و مصائب پیروز میشود و خدای سرزمین مردگان را به کمک شمشیر زئوس به قعر جهنم میفرستد و آسایش و شادی را برای مردمان هدیه میآورد.
نکته قابل ذکر اینجاست که تنها او نیست که از این موهبت بهرهمند است. «آیو» که از جانب زئوس نگهبان او در آخر سر هم همسری است که زئوس برای او هدیه کرده نیز دارای این ویژگی است و این دو که به نوعی شخصیت مثبت و مهم داستان هستند از یک ویژگی مشترک بهره دارند.
* الهیات مشرکانه یونانی به جای توحید
در افسانهها و اسطورههای یونان آنچه در ابتدای خلقت موجود بود و از آن سایر مخلوقات بوجود آمد خدایان قدرتمند و جاهطلبی بودند که کار همیشگیشان دسیسه و نیرنگ برای به دست آوردن قدرت خدایی عالم بود. این خدایان برای آنکه نزاع کمتری با هم داشته باشند قدرت را میان خود تقسیم کرده بودند اما باز هم زیادهخواهی و شهوترانی آنان را به سوی توسعه قلمرو خویش و تعدی به قلمرو خدایان دیگر که رقبای او بودند میشد. آنچه از اول تا آخر فیلم بیش از هر چیز دیگر بیننده با آن روبرو است همان داستان دسیسه خدایان برای به دست آوردن قلمرو و رعایای خدایگان رقیب است.
در الهیات اسطورهای یونان هر خدایگانی قدرت، قلمرو، رعایا و قانون ویژهای برای خود دارد. در این باور برخی بلایا با دعوای میان خداوندان توجیه میشود درست همان چیزی که در فیلم هم القا میشود مانند رها شدن کراکن توسط هادس به بهانه تادیب مردم اما در واقع برای به دست گرفتن ملک و ملکوت از دست زئوس.
* منجی زنازاده
آنچه در بسیاری از فیلمهای مهم، استراتژیک و آخرالزمانی هالیوود به ویژه در سالهای اخیر بیش از پیش به چشم میخورد معرفی موعود و منجی به عنوان یک فرد عادی و حتی انسانی پست و پست فطرت از درون جوامع غربی است که تنها ویژگی او تهور و نترسی، باور به توانستن، ایمان به قدرت درون کشف آن توسط ورزشها و آئینهای ورزشی - عرفانی شرق و ... است. گاه هالیوود پستی را به نهایت میرساند و شخصیت منجی آخرالزمان را فردی معرفی میکند که نه تنها از افراد جامعه از نظر ویژگیهای اخلاقی و انسانی بالاتر نیست بلکه حتی در نهایت ذلت و خواری است و حتی ریشه و عامل تولد او هم مطابق هیچ دین و آئینی صحیح، قانونی و شرعی نیست.
«پرسیوس» که منجی فیلم و موجودی نیمهخداست نه تنها به خاطر نسبتی که با خدای آسمان دارد معنوی و روحانی نیست بلکه فیلم تعمد دارد تا او را فردی خشک، خشن و بیروح معرفی کند که از رابطه نامشروع زئوس با همسر یکی از پادشاهان زمینی متولد شده بود. این اولین فیلمی نیست که در آن تصریح به زنازادگی منجی میشود و یقینا آخرین آن هم نخواهد بود. از جمله فیلمهایی که در آن منجی از راه نامشروع متولد میشود میتوان به فیلم «لژیون»،«2012» (Doomsday) و ... اشاره کرد. شاید علتی را بتوان برای این کار یافت و آن این که هالیوود با مخاطبانی در ارتباط است که به آئین مسیح معتقداند و عیسی ابن مریم (ع) را مسیحای موعود و منجی آخرالزمان میدانند که قرار است از آسمان باز میگردد، اما همین مسیحا در نگاه یهودیان لجوج جز دجالی بیش نبود که خود را مسیحا نامید. آنان که تحمل وی و آئینش را نداشتند انگ رابطه نامشروع به مادر او زدند و فرزندش را که معجزه خدا و پیامبری اولوالعزم بود کودکی نامشروع خواندند. این مساله در بسیاری از فیلمها به صورت نامحسوس و غیر مستقیم و گاه به صورت مستقیم و در قالبی هتاکانه مانند فیلم آخرین وسوسه مسیح ساخته مارتین اسکورسیزی تکرار میشود و به مسیحیان جهان و به ویژه ایالات متحده کنایه زده میشود که منجیای که شما از آن دم میزنید فردی است که از راه رابطه نامشروع پا به این دنیا نهاده است.
این فیلم در این نوع از توهین به حضرت مسیح گوی سبقت را از فیلمهای مشابه برده زیرا در این فیلم تصریح به همخوابگی خداوندگار با زنی از انسانها و تولدی کودکی که منجی است و با آنکه از خواندن و دعا از درگاه خدای پدر بیزار است اما در نهایت ملک او را از دست خداوندگار شیطانی و پستی چون هادس نجات میبخشد و در سکانس پایانی فیلم زئوس به او میگوید گرچه تو خدایی را نپذیرفتی و میخواهی در قالب انسان زندگی کنی اما مردمان به خاطر فداکاری و ایثار تو و اینکه ایشان را از دست موجودی پلید مانند هادس نجات بخشیدی خواهند پرستید. اینها که کنار یکدیگر قرار میگیرند یادآور مولفههای مسیحی میشوند که صهیونیزم تلاش دارد وی را دجال معرفی کند.
* ایران ستیزی
چهل دقیقه از ابتدای فیلم میگذرد. پرسیوس و دوستانش در تعقیب آکریسیوس هستند که اکنون آلت دست و ابزاری برای پیش برد اهداف هادس شده است. از دل کوه و دشت به ورودی دروازه ادیان میرسند بعد ستونهای به جا مانده از تخت جمشید را میبینند. وقتی کمی جلوتر میروند نشان «پرسپولیس» یا همان اسب دو سر که باید روی سر ستون باشد روی زمین افتاده. صحنه، نشانهها و نمادها به گونهای است که بیانگر سرزمین ایران است.
عقربهای غولآسایی هم که از خون ریخته شده آکریسیوس روی زمین بوجود آمدهاند شاید اشاره به اسطورههای ایرانی باشد. مطابق این افسانهها وقتی اهریمن در کالبد جوان ظاهر میشد لباسی بر تن داشت که پر از عقرب بود. این که عقرب از دل خاک ایران میجوشد شاید کنایه از اهریمنیبودن ایران از نگاه هالیوود باشد.
البته این نکته فراتر از احتمال است و فیلمهای بسیاری که بر ضد ایران در هالیوود ساخته میشود نشان عداوت و کینه سرشار و همیشگی سردمداران این شهرکهای صهیونیستی با ایران اسلامی است. نمونه این دشمنیها را در فیلمهایی مانند «بدون دخترم هرگز!»، «سنگسار ثریا»، «کشتیگیر» و ... به وضوح میتوان یافت.
* شیعهستیزی
از موارد دیگری که در این فیلم برعلیه ادیان موضوع گرفته شده جایی است که پرسیوس از معبد آتنا و از نزد مدوسا زنده باز میگردد دوباره با آکریسیوس که توانسته بود از دست او بگریزد روبرو میشود. قبل از اینکه پرسیوس بتواند کاری کند آکریسیوس شمشیر دو سری را که در دست دارد در قلب آیو فرو میکند. با همین شمشیر دو سر شمشیر پرسیوس را از وسط دو نیم میکند.
استفاده از شمشیر دو سر در هیچ یک از فیلمهای هالیوودی رایج نیست. تنها در یک فیلم هالیوودی که کارگردان آن یک مسلمان سنی مذهب به نام مصطفی عقاد است این شمشیر به خدمت گرفته شده و آن هم برای نشان دادن و به تصویر کشیدن شخصیت امیر مومنان (ع). در فیلم «محمد رسول الله» هیچ تصویری از امیر مومنان نشان داده نمیشود و حتی بسیاری از مناصب امیر مومنان به زید پسر خوانده رسول خدا داده شده است. اما در جنگ احد وقتی میخواهد رشادت حضرت امیر را به تصویر بکشد از مولای متقیان تنها به نشان دادن شمشیری دو سر بسنده میکند. این شمشیر که بیانگر ذوالفقار است به جای داشتن دو دو لبه تیز که در واقع اینگونه بوده به شکل تحریفی نشان داده شده و دو سر جدا از هم دارد.
گرچه در واقع ذوالفقار به این شکلی که هالیوود ترسیم کرده نیست اما وقتی تنها شکل عرضه شده است این شمشیر نشانگر فردی است که آن را در دست دارد و گنجاندن چنین شمشیری در فیلم نبرد تایتانها آنهم بعد از تخریب چهره ایران و ایران ستیزی چیزی جز اسلام ستیزی آن هم از نوع ستیز با اسلام جهادی و اسلام قیام و شهادت نیست. آیا شخصیتی برتر و بالاتر از امیر مومنان در دفاع از اسلام یافت میشود؟ چرا غرب نباید در تخریب ریشه اسلام جهاد و شهادت و سیاه نمایی آن نکوشد؟! مگر جز علی ابن ابی طالب مقتدای دیگری برای اسلام قیام و انتظار وجود دارد؟ مقتدایی که تنها او شایسته است امیر مومنان خطاب شود ولاغیر!
* جن یا عرب
در سکانس تخت جمشید وقتی چند عقرب جدید به سوی پرسیوس و یاران خستهاش میآیند موجوداتی عجیب و غریب به کمک این گروه باصطلاح پهلوان میشتابند که از آنان با عنوان دیجن «Dijnn» یا قاتلین بیابان یاد میشود. این موجودات، لباس عربهای بادیه نشین بر تن دارند، به زبان عربی صحبت میکنند و مرکبهایشان شتر است.
جدا از کمکی که به پرسیوس و دوستانش در انجام ماموریتشان میکنند و در همین راستا سرکرده اجنه در معبد آتنا جان خویش را فدای آرمان پرسیوس میکند، نکتهای که قابل تامل است همبستگی نمادهایی مانند بیابان، شتر، لباس عربی، عمامه و برخی نمادهای عربی- اسلامی با اسلام در هالیوود است. در این فیلم اجنه که با لباس اعراب بدوی ظاهر میشوند و در کنار عقربهای غولآسایی که رام کردهاند مرکب اصلی ایشان شتر است به نوعی نماد اسلام تسامح و حتی بالاتر نماد اسلام ناب آمریکایی است که به جنگ خدا میرود و از اسلام چیزی جز لباس و شترش را ندارد اما فرهنگ و باورش همانی است که غرب در پی آن است. حتی در این راه میمیرد تا فرد برگزیده بشر به آرمان خویش برسد.
* جمعبندی
بنابر گزارش پایگاه اطلاعرسانی امپایر آنلاین، عنوان قسمت دوم فیلم سینمایی نبرد تایتانها، «خشم تایتانها» یا «Wrath of the Titans» است و این فیلم اکشن فانتزی در بهار سال 2012 میلادی بر روی پرده سینماهای سراسر جهان خواهد رفت. این خبر و انتشار نسل سوم بازی خدای جنگ (GOD OF WAR) آن هم تقریبا همزمان با انتشار فیلم، نشان دهنده ادامهدار بودن این پروژه و اهمیت این موضوع از سوی سازندگان هالیوودی آن است. فیلم نبرد تایتانها در راستای جا انداختن فرهنگ و باور به خدایان فیلمی انحصاری نیست. مشابه این روند را به شکلی آرامتر و غیر محسوستر در فیلم «The Chronicles of Riddick» شاهدیم.
حرکتی که غرب امروز در میان راه آن است، مبارزه با ادیان توحیدی، مفهومی به نام خدا، مقدسات، فرشتگان، مفهوم نبوت و انبیا و هرچه که قداستی بالادستی و فرابشری را به انسان معرفی کند. این مبارزه که قدیمیترین دعوای بشری است و همگان آن را با دعوای خیر و شر و حق و باطل میشناسند امروز با جدیدترین ابزار و با کمک تاثیرگذارترین رسانهها و با قدرتی وصفناپذیر به حرکت خود ادامه میدهد.
** منابع
* دکتر فاطمی، افسانه طلاهای المپ، دانشگاه ملی، یییی
* راجر لنسلین گرین، اساطیر یونان، سروش، یییی
* ویل، دورانت. تاریخ تمدن، یونان باستان (جلد دوم) ترجمهی امیرحسین آریانپور و دیگران. سرویراستار، محمود مصاحب. چاپ ششم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،
* ژوئل اسمیت. فرهنگ اساطیر یونان و رُم، ترجمه شهلا برادران، خسرو شاهی. چاپ دوم: 1387 انتشارات روزبهان، چاپ فرنگ معاصر
* جی.سی.کوپر. فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، سال 1379، نشر فرهاد
* حسین توفیقی. آشنایی با ادیان بزرگ
*فرهنگ ادیان جهان ص 563
---------------------------
نویسنده: علی قهرمانی
این افراد که از جمله آنان می توان به "ایملیو گالاگا موریتا" نماینده کمیته ملی تاریخ در ایالت "چیباس" مکزیک اشاره کرد، 23 دسامبر 2012 را روز و زمان دقیق پایان جهان اعلام کرده اند. آنان معتقدند که دست نوشته ای که 5500 سال پیش بر روی تابلوهای سنگی نوشته شده بود، حاکی از آن است که سال 2012 زمان دقیق پایان جهان است.
به گزارش پانا، در پی وقوع انقلاب های پی در پی در کشورهای عربی و پس از آن زلزله عظیم در ژاپن، یک بار دیگر بازار حرف و حدیث هایی در مورد پایان جهان رونق یافت.
زمان دقیق پایان جهان از قدیم الایام و در ادیان مختلف از موضوعاتی بوده که مورد بحث و بررسی قرار می گرفت اما هیچ گاه پاسخ قاطع و یا قانع کننده ای در این باره توسط این ادیان ارائه نشده است.
در همین حال بسیاری از فیلم های سینمایی تولید شده در چند دهه اخیر در کشورهای مختلف جهان نیز به این موضوع پرداخته اند. تعدادی از این فیلم های تولید شده در ایالات متحده آمریکا سال 2012 را زمان پایان جهان اعلام کرده اند. تولید کنندگان این فیلم های سینمایی بر اساس تمدن "مایا" که از ریشه سرخ پوستان ساکن مناطق جنوب شرقی مکزیک نشات گرفته، این زمان را مطرح کرده اند.
این در حالی است که پس از تولید و پخش چنین فیلم هایی، بسیاری از اساتید تاریخ و کارشناسان مسائل آثار نظریه پایان جهان در سال 2012 را رد کرده و آن را توهماتی نادرست دانستند.
اما این روزها که سلسله اعتراضات و انقلاب های گسترده در کشورهای مختلف عربی موجب سقوط رژیم های دیکتاتوری مانند تونس و مصر و نیز بر هم ریختن اوضاع داخلی دیگر کشورهای عربی همچون لیبی، بحرین، یمن، عربستان، اردن و غیره شده و از سوی دیگر نیز زلزله عظیم ژاپن رخ داده، حرف و حدیث هایی در مورد پایان جهان مجددا مطرح شده است و مدافعان نظریه پایان جهان در 2012 یک بار دیگر نظریه خود را با قوت مطرح می کنند و با استناد به حوادث جاری در جهان عرب و ژاپن، بر صحت نظریه خود تأکید می کنند.
این افراد که از جمله آنان می توان به "ایملیو گالاگا موریتا" نماینده کمیته ملی تاریخ در ایالت "چیباس" مکزیک اشاره کرد، 23 دسامبر 2012 را روز و زمان دقیق پایان جهان اعلام کرده اند. آنان معتقدند که دست نوشته ای که 5500 سال پیش بر روی تابلوهای سنگی نوشته شده بود، حاکی از آن است که سال 2012 زمان دقیق پایان جهان است.
به گزارش بی باک، آمریکا و سایر کشورهای غربی که همواره از اعتقادات و ایمان راستین مسلمانان بویژه شیعیان دچار خسارتهای زیادی گردیده اند و آنرا سدی محکم در مقابل زیادی خواهی و استعمار خویش بر می شمارند، تلاشهای زیادی را در این چند سال گذشته برای ترویج همجنس بازی در کشورهای شیعه نشین آغاز کرده اند.
یک مسئول امنیتی بحرینی از بازداشت 120 همجنسباز در شهر "الحد" که در مراسم ازدواج دو همجنسباز شرکت کرده بودند خبر داد.
خبرگزاری "فرانس پرس" خبر داد: اغلب بازداشت شده گان از کشورهای عربی خلیج فارس می باشند که در حال انجام مراسم ازدواج دو همجنسباز بوده اند.
بنابر گزارشها این اشخاص (همجنسبازها) به مسئولین باشگاه و سالن برگزاری مراسمشان گفته اند که می خواهند در آنجا جشن تولد بگیرند.
یکی از مسئولان امنیتی پلیس بحرین بیان کرد: آنها را به دادستانی کل می فرستیم تا آنجا تکلیفشان مشخص شود.
گفتنی است بعد از فسادهای اخلاقی مکرر جوامع غربی، و از هم پاشیده شدن کانون های خانواده و معضلات فراوان در غرب، اخیرا کشورهای استکباری تلاش زیادی برای صدور و ترویج انحرافات زندگی خود به جوامع اسلامی بویژه کشورهای شیعه نشین می نمایند.
به گزارش خبرنگار ما از بغداد، چند سالی است که با حمایت آمریکاییها و سایر کشورهای غربی، همجنس بازان در بغداد برای خود کلوپ های شبانه ای را به صورت علنی برگزار می کنند و حتی بصورت علنی تبلیغات می نمایند که البته با اقتدار و مخالفت برخی گروههای شیعی بساطتشان تا حد زیادی جمع شده است.
در پایان لازم بذکر است که شیرین عبادی یکی از بهترین خوش خدمتان غربیها در بازی حقوق بشر نیز چندی پیش در نشستی عمومی در سالن آمفی تئاتر لاسپتزیا در ایتالیا تصریح کرده بود: همجنس بازی جرم نیست! این در حالی است که در ایران همجنس بازان به مجازات اعدام محکوم می شوند.
وی در ادامه همجنس بازان را افرادی بی گناه خواند(!) و خطاب به دولت ایتالیا گفت:به من کمک کنید تا آنها را نجات دهم.
عبادی همچنین در این مراسم بار دیگر خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط وی در ایران شد و شهردار این شهر قول حمایت از وی را در این راه داد.
آتش ، توفان ، سیل ، رانش زمین و وبا در کشورهای بحران زده چهار سوی دنیا ، فاجعه هایی به بار آورده که دامنه آنها هر ساعت رو به افزایش است.